داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره پارک
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “پارک” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “پارک” با ترجمه فارسی
Title: A Day in the Park
Paragraph 1:
One sunny Saturday afternoon, Sarah decided to visit the local park. She had heard that it was a beautiful place to relax and enjoy the fresh air. When she arrived, she was surprised by how many people were there. Some were jogging, others were walking their dogs, and many were sitting on the grass, reading books or having a picnic. The park seemed like the perfect place to escape from the busy city.
ترجمه:
یک بعد از ظهر آفتابی شنبه، سارا تصمیم گرفت به پارک محلی برود. او شنیده بود که این مکان جای زیبایی برای استراحت و لذت بردن از هوای تازه است. وقتی رسید، از اینکه چقدر مردم آنجا بودند تعجب کرد. برخی در حال دوندگی بودند، برخی دیگر سگهایشان را میبردند و بسیاری روی چمن نشسته بودند، کتاب میخواندند یا در حال پیکنیک بودند. پارک به نظر میرسید مکان مناسبی برای فرار از شلوغی شهر باشد.
Paragraph 2:
Sarah found a quiet spot near a pond and sat down to enjoy the view. The pond was filled with ducks swimming gracefully. She could hear the sound of birds singing in the trees and the gentle rustling of the leaves in the breeze. Sarah felt relaxed and happy. The peaceful atmosphere made her forget about all the stresses of daily life. It was a perfect moment of calm.
ترجمه:
سارا یک جای آرام نزدیک به یک برکه پیدا کرد و نشست تا از منظره لذت ببرد. برکه پر از اردکها بود که به آرامی شنا میکردند. او صدای آواز پرندگان را که در درختان بودند و وزش ملایم باد را که برگها را حرکت میداد، میشنید. سارا احساس آرامش و خوشحالی میکرد. جو آرامشبخش باعث شد او تمام استرسهای زندگی روزمرهاش را فراموش کند. این یک لحظه کامل از آرامش بود.
Paragraph 3:
As Sarah continued to enjoy her time, she noticed a group of children playing near the playground. They were laughing and running around, having so much fun. Sarah smiled as she watched them. The playground was full of colorful slides, swings, and climbing frames. It seemed like a perfect place for children to play and make new friends.
ترجمه:
در حالی که سارا به لذت بردن از وقتش ادامه میداد، متوجه گروهی از کودکان شد که نزدیک به زمین بازی مشغول بازی بودند. آنها میخندیدند و در حال دویدن بودند و خیلی خوش میگذشت. سارا با دیدن آنها لبخند زد. زمین بازی پر از سرسرههای رنگارنگ، تابها و فریمهای بالارفتن بود. به نظر میرسید مکان کاملی برای بازی کودکان و پیدا کردن دوستان جدید باشد.
Paragraph 4:
After a while, Sarah decided to take a walk around the park. She followed a small path that led through a garden with colorful flowers. The garden was well-maintained, with neatly trimmed bushes and trees. She stopped for a moment to take a deep breath and admire the beauty of the flowers. Sarah felt grateful for the chance to experience such a wonderful place.
ترجمه:
بعد از مدتی، سارا تصمیم گرفت یک پیادهروی در اطراف پارک داشته باشد. او از یک مسیر کوچک پیروی کرد که از میان یک باغ با گلهای رنگارنگ عبور میکرد. باغ خوب نگهداری شده بود و بوتهها و درختان آن بهخوبی هرس شده بودند. او برای لحظهای ایستاد تا نفس عمیقی بکشد و زیبایی گلها را تحسین کند. سارا از فرصت تجربه چنین مکان شگفتانگیزی سپاسگزار بود.
Paragraph 5:
As Sarah continued her walk, she came across a group of people practicing yoga on the grass. They were focused and calm, moving slowly in perfect harmony with their breathing. Sarah had always wanted to try yoga, but she never found the time. She decided to join them and asked if she could participate. The instructor welcomed her, and Sarah felt happy to try something new.
ترجمه:
وقتی سارا به پیادهروی خود ادامه داد، به گروهی از افراد برخورد که در حال انجام یوگا روی چمن بودند. آنها متمرکز و آرام بودند و به آرامی و هماهنگ با نفسهایشان حرکت میکردند. سارا همیشه میخواست یوگا را امتحان کند، اما هیچوقت وقتش را پیدا نکرده بود. او تصمیم گرفت به آنها ملحق شود و از آنها پرسید که آیا میتواند شرکت کند. مربی او را با خوشرویی پذیرفت و سارا خوشحال بود که چیزی جدید را امتحان میکند.
Paragraph 6:
After the yoga session, Sarah felt energized and refreshed. The sun was starting to set, and the sky was painted with beautiful shades of orange and pink. It was a perfect end to a wonderful day. As she left the park, she promised herself that she would come back more often. The park had become her special place, a place where she could relax and find peace.
ترجمه:
بعد از جلسه یوگا، سارا احساس انرژی و شادابی میکرد. خورشید شروع به غروب کردن کرده بود و آسمان با رنگهای زیبای نارنجی و صورتی رنگآمیزی شده بود. این پایان کامل یک روز شگفتانگیز بود. وقتی از پارک خارج میشد، به خود قول داد که بیشتر به آنجا بیاید. پارک تبدیل به مکان ویژهای برای او شده بود، جایی که میتوانست آرامش پیدا کند و استراحت کند.
15 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی
در داستان کوتاه انگلیسی بالا درباره موضوع پارک، 15 لغت مشخص شده که در ادامه نگاهی به آن ها خواهیم داشت.
Academic Vocabulary:
Park – A large area of land with grass, trees, and other plants, often with paths and benches.
- Sarah went to the park to enjoy a quiet afternoon.
- .سارا به پارک رفت تا از یک بعد از ظهر آرام لذت ببرد
Jogging – Running at a steady, moderate pace for exercise.
- Many people were jogging in the morning to stay fit.
- .بسیاری از مردم در صبح برای حفظ تناسب اندام در حال دوندگی بودند
Pond – A small body of still water, often found in parks or gardens.
- The pond was filled with water lilies.
- .برکه پر از نیلوفرهای آبی بود
Ducks – Waterfowl that are often found swimming in ponds or lakes.
- The ducks were swimming in a circle in the water.
- .اردکها در حال شنا کردن در آب به دور خود میچرخیدند
Playground – An outdoor area designed for children to play.
- The children were running and playing on the playground.
- .کودکان در حال دویدن و بازی کردن روی زمین بازی بودند
Garden – An area of land where plants and flowers are grown.
- The garden had beautiful roses and tulips.
- .باغ پر از گلهای رز و لاله بود
Yoga – A physical and mental practice involving breathing exercises and poses.
- Sarah decided to try yoga for the first time.
- .سارا تصمیم گرفت برای اولین بار یوگا را امتحان کند
Instructor – A person who teaches or trains others.
- The instructor guided them through each yoga pose.
- .مربی آنها را در هر حالت یوگا راهنمایی کرد
Breathing – The act of taking in and releasing air through the lungs.
- Focus on your breathing while practicing yoga.
- .در حین انجام یوگا بر روی تنفس خود تمرکز کنید
Harmony – A balanced or pleasing arrangement of parts.
- The movements in yoga should be done in harmony with your breathing.
- .حرکات یوگا باید در هماهنگی با تنفس شما انجام شوند
Energized – Full of energy and vitality.
- After the workout, she felt energized and ready to take on the day.
- .بعد از تمرین، او احساس انرژی و آمادگی برای شروع روز داشت
Refreshed – Feeling restored or rejuvenated, especially after rest or relaxation.
- A walk in the park made her feel refreshed.
- .یک پیادهروی در پارک باعث شد او احساس شادابی کند
Shade – An area where light is blocked, providing coolness or relief from the sun.
- She sat under the shade of a large tree.
- او زیر سایه یک درخت بزرگ نشست
- Promise – A commitment to do something in the future.
- She made a promise to visit the park every weekend.
- .او قول داد که هر آخر هفته به پارک سر بزند
- Stress – Mental or emotional pressure or tension.
- Meditation is a great way to reduce stress.
- .مدیتیشن راهی عالی برای کاهش استرس است
نتیجه گیری
یک داستان انگلیسی کوتاه درباره موضوع “پارک” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.