داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره طبیعت
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “طبیعت” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “طبیعت” با ترجمه فارسی
The Lost Forest
In a small village nestled between the mountains, there was a legend that everyone whispered about but no one truly believed. It was said that deep in the heart of the forest, there was a magical place where trees could talk and animals helped humans in need. Most people thought it was just a fairy tale, but Emma, a curious and adventurous young girl, decided to find out for herself.
در یک روستای کوچک که بین کوهها قرار داشت، یک افسانه وجود داشت که همه دربارهاش پچپچ میکردند ولی هیچکس به طور واقعی به آن باور نداشت. گفته میشد که در عمق دل جنگل، جایی جادویی وجود دارد که درختان میتوانند صحبت کنند و حیوانات به انسانها در مواقع نیاز کمک میکنند. بیشتر مردم فکر میکردند که این فقط یک افسانه است، اما اما، دختر کنجکاو و ماجراجو، تصمیم گرفت خودش بفهمد که آیا این حقیقت دارد یا نه.
One bright morning, Emma packed a small bag with food and water and set off towards the forest. As she walked deeper into the woods, the trees seemed to grow taller and the air grew cooler. It wasn’t long before she felt like she was in a different world—one full of strange sounds and the scent of flowers she had never smelled before. Emma was excited but also a little nervous. She didn’t know what to expect, but she couldn’t turn back now.
یک صبح روشن، اما کیسه کوچکی پر از غذا و آب برداشت و به سمت جنگل راهی شد. هر چه بیشتر به عمق جنگل میرفت، درختان بلندتر میشدند و هوا خنکتر میشد. مدت زیادی نگذشت که او احساس کرد وارد دنیای متفاوتی شده است—دنیایی پر از صداهای عجیب و بوی گلهایی که قبلاً بویی از آنها نبرده بود. اما هیجانزده بود اما کمی هم نگران. نمیدانست باید منتظر چه چیزی باشد، اما حالا نمیتوانست بازگردد.
After walking for hours, Emma found herself at the edge of a large, sparkling pond. The water was so clear that she could see the fish swimming below. Suddenly, she heard a soft voice. “Hello, young one.” Emma spun around and saw a deer standing nearby. The deer had a wise look in its eyes, and it smiled gently at her. Emma could hardly believe her eyes. She had never seen a talking animal before!
بعد از چند ساعت پیادهروی، اما خود را در حاشیه یک برکه بزرگ و درخشان یافت. آب آنقدر شفاف بود که میتوانست ماهیها را که در زیر شنا میکردند ببیند. ناگهان صدای نرمی را شنید. “سلام، دختر جوان.” اما برگشت و یک گوزن را دید که نزدیک ایستاده بود. گوزن نگاه دانایی در چشمانش داشت و به آرامی به او لبخند میزد. اما به سختی میتوانست چشمهایش را باور کند. هیچگاه حیوانی که حرف بزند ندیده بود!
The deer introduced itself as Aran and explained that it was the guardian of the forest. “This place,” Aran said, “is full of magic and life. But it’s also vulnerable. Humans often take more than they need, and that disrupts the balance of nature.” Emma listened intently, realizing the importance of protecting the natural world. “I wanted to see the magic of the forest,” she said. “But now I understand that it’s not just about seeing beautiful things; it’s about respecting them.”
گوزن خود را به نام آرن معرفی کرد و توضیح داد که او نگهبان جنگل است. “این مکان,” آرن گفت, “پر از جادو و زندگی است. اما همچنین آسیبپذیر است. انسانها اغلب بیشتر از آنچه که نیاز دارند میگیرند و این باعث به هم خوردن تعادل طبیعت میشود.” اما با دقت گوش میداد و درک میکرد که اهمیت محافظت از دنیای طبیعی چقدر است. “من میخواستم جادوی جنگل را ببینم,” او گفت. “اما حالا میفهمم که این فقط دیدن چیزهای زیبا نیست؛ بلکه احترام گذاشتن به آنهاست.”
As they walked together through the forest, Aran showed Emma places where nature thrived, such as a field of wildflowers and an old oak tree that was said to be over 500 years old. “This tree,” Aran explained, “is a symbol of wisdom and strength. It has witnessed many changes in the world, yet it remains standing because it has learned to adapt.” Emma marveled at the tree, thinking about how much wisdom it must hold.
وقتی که با هم در جنگل قدم میزدند، آرن به اما مکانهایی را نشان داد که در آنها طبیعت شکوفا شده بود، مانند یک دشت پر از گلهای وحشی و یک درخت بلوط قدیمی که گفته میشد بیش از 500 سال عمر دارد. “این درخت,” آرن توضیح داد, “نمادی از حکمت و قدرت است. آن تغییرات زیادی در جهان را شاهد بوده است، اما همچنان ایستاده است زیرا توانسته است با محیط خود سازگار شود.” اما از درخت شگفتزده شد و فکر کرد که این درخت چقدر حکمت باید داشته باشد.
Before Emma left the forest, Aran gave her one last piece of advice. “Always remember that nature is a gift,” it said. “Treat it with care, and it will continue to take care of you.” Emma nodded, feeling a deep sense of respect for the forest and all it held. As she left the forest, she promised herself to protect nature in any way she could.
قبل از اینکه اما جنگل را ترک کند، آرن آخرین نصیحت خود را به او داد. “همیشه به یاد داشته باش که طبیعت یک هدیه است,” گفت. “با دقت با آن رفتار کن و آن نیز به تو رسیدگی خواهد کرد.” اما سرش را تکان داد و احساس احترام عمیقی نسبت به جنگل و تمام آنچه که در آن بود پیدا کرد. وقتی که جنگل را ترک میکرد، به خود قول داد که به هر شکلی که میتواند از طبیعت محافظت کند.
10 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی
Balance
The balance of nature is very delicate.
.تعادل طبیعت بسیار ظریف استVulnerable
The small island is vulnerable to storms.
.جزیره کوچک در برابر طوفانها آسیبپذیر استMagic
The forest was filled with magic.
.جنگل پر از جادو بودAdapt
The animals must adapt to their changing environment.
.حیوانات باید خود را با محیط متغیرشان سازگار کنندWisdom
The elderly man shared his wisdom with the young boy.
.مرد سالخورده حکمت خود را با پسر جوان به اشتراک گذاشتThrived
The plants thrived in the rich soil.
.گیاهان در خاک حاصلخیز شکوفا شدندEcosystem
The forest is a complex ecosystem of plants and animals.
.جنگل یک اکوسیستم پیچیده از گیاهان و حیوانات استGuardian
The knight was the guardian of the castle.
.شوالیه نگهبان قلعه بودRespect
She showed great respect for her teachers.
.او احترام زیادی به معلمان خود نشان دادSymbol
The dove is a symbol of peace.
.کبوتر نماد صلح است
نتیجه گیری
داستان انگلیسی درباره موضوع “طبیعت” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.