داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره دوست
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “دوست” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “دوست” با ترجمه فارسی
A Heartwarming Story About Friendship
Paragraph 1:
Once upon a time, in a small village surrounded by green hills, there lived two best friends named Emma and Lily. They did everything together, from playing in the fields to helping each other with homework. Their friendship was so strong that everyone in the village admired them. One day, a new girl named Sophia moved to the village. She was quiet and shy, but Emma and Lily decided to include her in their activities.
ترجمه پاراگراف اول:
روزی روزگاری، در یک روستای کوچک که با تپههای سبز احاطه شده بود، دو دوست صمیمی به نامهای اما و لیلی زندگی میکردند. آنها همه کارها را با هم انجام میدادند، از بازی در مزرعه تا کمک کردن به هم در انجام تکالیف. دوستی آنها آنقدر قوی بود که همه در روستا تحسینشان میکردند. یک روز، یک دختر جدید به نام سوفیا به روستا نقل مکان کرد. او ساکت و خجالتی بود، اما اما و لیلی تصمیم گرفتند او را در فعالیتهای خود شرکت دهند.
Paragraph 2:
At first, Sophia felt uncomfortable around Emma and Lily because she was used to being alone. However, their kindness and patience helped her open up. They invited her to join their adventures, like exploring the nearby forest and building a treehouse. Sophia slowly began to feel like she belonged. She realized that having friends made life more enjoyable and meaningful.
ترجمه پاراگراف دوم:
در ابتدا، سوفیا در کنار اما و لیلی احساس ناراحتی میکرد چون به تنها بودن عادت داشت. اما مهربانی و صبر آنها به او کمک کرد تا خودش را باز کند. آنها او را به ماجراجوییهای خود دعوت کردند، مثل کاوش در جنگل نزدیک و ساختن یک خانه درختی. سوفیا کمکم احساس کرد که به جایی تعلق دارد. او فهمید که داشتن دوستان زندگی را لذتبخشتر و معنادارتر میکند.
Paragraph 3:
One sunny afternoon, the three friends decided to have a picnic by the river. They brought sandwiches, fruits, and a big blanket to sit on. While they were eating, Emma suggested they play a game to share their dreams. Lily wanted to become a scientist, Sophia dreamed of being an artist, and Emma wished to travel the world. They promised to support each other’s dreams no matter what.
ترجمه پاراگراف سوم:
یک بعدازظهر آفتابی، سه دوست تصمیم گرفتند پیکنیکی کنار رودخانه برگزار کنند. آنها ساندویچ، میوه و یک پتو بزرگ برای نشستن آوردند. در حالی که مشغول خوردن بودند، اما پیشنهاد داد بازیای انجام دهند تا رویاهای خود را به اشتراک بگذارند. لیلی میخواست یک دانشمند شود، سوفیا رویای هنرمند شدن را داشت و اما آرزو داشت به دنیا سفر کند. آنها قول دادند که در هر شرایطی از رویاهای یکدیگر حمایت کنند.
Paragraph 4:
As time passed, the three friends faced challenges together. When Sophia’s family had financial problems, Emma and Lily organized a small fundraiser in the village. When Lily failed a math test, Sophia and Emma helped her study until she improved. Their support for each other showed the true meaning of friendship. They learned that friends are not just for fun but also for difficult times.
ترجمه پاراگراف چهارم:
با گذشت زمان، سه دوست با چالشها روبرو شدند. وقتی خانواده سوفیا با مشکلات مالی مواجه شدند، اما و لیلی یک جمعآوری کمکهای کوچک در روستا ترتیب دادند. وقتی لیلی در امتحان ریاضی رد شد، سوفیا و اما به او کمک کردند تا درس بخواند و پیشرفت کند. حمایت آنها از یکدیگر معنای واقعی دوستی را نشان داد. آنها یاد گرفتند که دوستان فقط برای خوشیها نیستند، بلکه برای زمانهای سخت نیز هستند.
Paragraph 5:
One day, Emma received news that her family was moving to another city. She was heartbroken at the thought of leaving her friends. Sophia and Lily assured her that distance wouldn’t break their bond. They promised to write letters and visit each other whenever possible. Emma realized that true friendship lasts forever, no matter how far apart they are.
ترجمه پاراگراف پنجم:
یک روز، اما خبری دریافت کرد که خانوادهاش به شهر دیگری نقل مکان میکنند. او از فکر دور شدن از دوستانش دلشکسته بود. سوفیا و لیلی به او اطمینان دادند که فاصله نمیتواند پیوند آنها را از بین ببرد. آنها قول دادند که به هم نامه بنویسند و هر زمان که ممکن است به دیدن هم بروند. اما فهمید که دوستی واقعی برای همیشه باقی میماند، مهم نیست چقدر از هم دور باشند.
Paragraph 6:
Years later, Emma, Lily, and Sophia remained close friends. Emma became a traveler, Lily a successful scientist, and Sophia a famous artist. They often met to share stories and laugh about their childhood adventures. Their friendship taught them the importance of trust, loyalty, and understanding. They knew that no matter where life took them, they would always have each other.
ترجمه پاراگراف ششم:
سالها بعد، اما، لیلی و سوفیا همچنان دوستان نزدیک بودند. اما یک مسافر شد، لیلی یک دانشمند موفق و سوفیا یک هنرمند مشهور. آنها اغلب همدیگر را ملاقات میکردند تا داستانها را به اشتراک بگذارند و به ماجراجوییهای دوران کودکی خود بخندند. دوستی آنها اهمیت اعتماد، وفاداری و درک را به آنها آموخت. آنها میدانستند که مهم نیست زندگی آنها را به کجا ببرد، آنها همیشه یکدیگر را خواهند داشت.
15 لغت آکادمیک در داستان کوتاه بالا به همراه معنی و مثال
- Friendship
- Uncomfortable
- Enjoyable
- Scientist
- Support
- Trust
- Loyalty
- Understanding
- Belong
- Challenges
- Financial
- Distance
- Bond
- Successful
- Importance
- Friendship: True friendship is built on trust and respect.
(دوستی واقعی بر پایه اعتماد و احترام ساخته میشود.) - Uncomfortable: She felt uncomfortable in the crowded room.
(او در اتاق شلوغ احساس ناراحتی میکرد.) - Enjoyable: The movie was so enjoyable that we watched it twice.
(فیلم آنقدر لذتبخش بود که دو بار آن را تماشا کردیم.) - Scientist: The scientist made a groundbreaking discovery.
(دانشمند یک کشف انقلابی انجام داد.) - Support: Her family’s support helped her achieve her dreams.
(حمایت خانوادهاش به او کمک کرد تا به رویاهایش برسد.) - Trust: Trust is the foundation of any strong relationship.
(اعتماد پایه هر رابطه قوی است.) - Loyalty: His loyalty to his friends never wavered.
(وفاداری او به دوستانش هرگز سست نشد.) - Understanding: Mutual understanding is key to resolving conflicts.
(درک متقابل کلید حل اختلافات است.) - Belong: Everyone wants to feel like they belong somewhere.
(همه میخواهند احساس کنند که به جایی تعلق دارند.) - Challenges: Overcoming challenges makes us stronger.
(غلبه بر چالشها ما را قویتر میکند.) - Financial: They faced financial difficulties after losing their jobs.
(آنها پس از از دست دادن شغلشان با مشکلات مالی مواجه شدند.) - Distance: Distance can test even the strongest friendships.
(فاصله میتواند حتی قویترین دوستیها را محک بزند.) - Bond: The bond between the siblings was unbreakable.
(پیوند بین خواهر و برادرها غیرقابل شکست بود.) - Successful: She worked hard to become a successful entrepreneur.
(او سخت کار کرد تا یک کارآفرین موفق شود.) - Importance: The importance of education cannot be overstated.
(اهمیت آموزش را نمیتوان بیش از حد بیان کرد.)
نتیجه گیری
داستان انگلیسی درباره موضوع “دوست” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.