جستجو

لغات آیلتس موضوع تبلیغات (Advertising and Marketing)

لغات آیلتس موضوع تبلیغات و بازاریابی (Advertising and Marketing)

لغات آیلتس موضوع تبلیغات و بازاریابی

IELTS Advertising Vocabulary

لغات آیلتس موضوع تبلیغات و بازاریابی (Advertising and Marketing) یکی از تاپیک های پرتکرار و بسیار ضروری برای امتحان آیلتس است. در اینجا مجموعه ای از 50 کلیدواژه به همراه معنی فارسی، تلفظ و جمله‌های نمونه ارائه شده است. این مجموعه بخشی از فهرست 2000 کلمه و عبارت ضروری آیلتس شامل بقیه تاپیک های پرتکرار و کاملا ضروری آیلتس است.

مهم ترین لغات آیلتس در موضوع تبلیغات و بازاریابی (Advertising and Marketing)

1. Advertising /ˈædvərˌtaɪzɪŋ/
معنی: تبلیغات
جمله: Advertising plays a crucial role in promoting new products.
ترجمه: تبلیغات نقش مهمی در معرفی محصولات جدید دارد.

2. Marketing /ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی
جمله: Marketing strategies help companies reach their target audience.
ترجمه: استراتژی‌های بازاریابی به شرکت‌ها کمک می‌کند تا به مخاطبان هدف خود دست یابند.

3. Brand /brænd/
معنی: برند
جمله: A strong brand identity can increase customer loyalty.
ترجمه: هویت برند قوی می‌تواند وفاداری مشتریان را افزایش دهد.

4. Campaign /kæmˈpeɪn/
معنی: کمپین
جمله: The company launched a new advertising campaign last month.
ترجمه: شرکت ماه گذشته یک کمپین تبلیغاتی جدید راه‌اندازی کرد.

5. Target Audience /ˈtɑːrɡɪt ˈɔːdiəns/
معنی: مخاطب هدف
جمله: Knowing your target audience is key to effective marketing.
ترجمه: شناخت مخاطب هدف برای بازاریابی مؤثر کلیدی است.

6. Consumer /kənˈsjuːmər/
معنی: مصرف‌کننده
جمله: The company conducted a survey to understand consumer preferences.
ترجمه: شرکت یک نظرسنجی برای درک ترجیحات مصرف‌کنندگان انجام داد.

7. Promotion /prəˈməʊʃən/
معنی: تبلیغ
جمله: The store offered a promotion on all electronics.
ترجمه: فروشگاه برای تمامی لوازم الکترونیکی تبلیغ ویژه ارائه کرد.

8. Slogan /ˈsləʊɡən/
معنی: شعار
جمله: A catchy slogan can help make a brand memorable.
ترجمه: یک شعار جذاب می‌تواند برند را در ذهن ماندگار کند.

9. Endorsement /ɪnˈdɔːrsmənt/
معنی: تأییدیه، حمایت
جمله: Celebrity endorsements often attract more attention to a product.
ترجمه: تأییدیه افراد مشهور اغلب توجه بیشتری به محصول جذب می‌کند.

10. Logo /ˈləʊɡəʊ/
معنی: لوگو
جمله: The company redesigned its logo to give it a more modern look.
ترجمه: شرکت لوگوی خود را بازطراحی کرد تا ظاهری مدرن‌تر به آن بدهد.

11. Brand Loyalty /brænd ˈlɔɪəlti/
معنی: وفاداری به برند
جمله: High-quality products can increase brand loyalty.
ترجمه: محصولات با کیفیت می‌توانند وفاداری به برند را افزایش دهند.

12. Product Placement /ˈprɒdʌkt ˈpleɪsmənt/
معنی: قرار دادن محصول
جمله: Product placement in movies is a subtle form of advertising.
ترجمه: قرار دادن محصول در فیلم‌ها نوعی تبلیغ غیرمستقیم است.

13. Market Research /ˈmɑːrkɪt rɪˈsɜːrtʃ/
معنی: تحقیقات بازار
جمله: Market research is essential for understanding customer needs.
ترجمه: تحقیقات بازار برای درک نیازهای مشتریان ضروری است.

14. Banner Ad /ˈbænər æd/
معنی: تبلیغ بنری
جمله: Banner ads are commonly used in online marketing.
ترجمه: تبلیغات بنری معمولاً در بازاریابی آنلاین استفاده می‌شوند.

15. Viral Marketing /ˈvaɪrəl ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی ویروس وار
جمله: Viral marketing can quickly spread a message to a large audience.
ترجمه: بازاریابی ویروسی می‌تواند پیام را به سرعت به مخاطبان زیادی منتقل کند.

16. Social Media /ˈsəʊʃəl ˈmiːdiə/
معنی: رسانه‌های اجتماعی
جمله: Social media is a powerful tool for brand promotion.
ترجمه: رسانه‌های اجتماعی ابزار قدرتمندی برای تبلیغ برند هستند.

17. Conversion Rate /kənˈvɜːrʒən reɪt/
معنی: نرخ تبدیل
جمله: Increasing the conversion rate is a key goal in digital marketing.
ترجمه: افزایش نرخ تبدیل یک هدف کلیدی در بازاریابی دیجیتال است.

18. Influencer /ˈɪnfluənsər/
معنی: تأثیرگذار
جمله: Many brands collaborate with influencers to reach a wider audience.
ترجمه: بسیاری از برندها با تأثیرگذاران همکاری می‌کنند تا به مخاطبان بیشتری دست یابند.

19. Digital Marketing /ˈdɪdʒɪtl ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی دیجیتال
جمله: Digital marketing strategies include social media and email campaigns.
ترجمه: استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال شامل کمپین‌های رسانه‌های اجتماعی و ایمیل است.

20. Billboard /ˈbɪlbɔːrd/
معنی: بیلبورد
جمله: The company placed a large billboard on the highway to attract drivers’ attention.
ترجمه: شرکت یک بیلبورد بزرگ در بزرگراه قرار داد تا توجه رانندگان را جلب کند.

21. Call to Action /kɔːl tuː ˈækʃən/
معنی: دعوت به اقدام
جمله: A strong call to action encourages customers to make a purchase.
ترجمه: یک دعوت به اقدام قوی مشتریان را تشویق به خرید می‌کند.

22. Competitor /kəmˈpɛtɪtər/
معنی: رقیب
جمله: The company closely monitors its competitors to stay ahead in the market.
ترجمه: شرکت رقبا را به دقت نظارت می‌کند تا در بازار پیشرو بماند.

23. Customer Retention /ˈkʌstəmər rɪˈtɛnʃən/
معنی: حفظ مشتری
جمله: Offering good customer service helps improve customer retention.
ترجمه: ارائه خدمات خوب به مشتریان به بهبود حفظ مشتری کمک می‌کند.

24. Direct Marketing /dɪˈrɛkt ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی مستقیم
جمله: Direct marketing allows businesses to communicate directly with customers.
ترجمه: بازاریابی مستقیم به کسب و کارها اجازه می‌دهد مستقیماً با مشتریان ارتباط برقرار کنند.

25. Demographics /ˌdɛməˈɡræfɪks/
معنی: اطلاعات جمعیت‌شناختی
جمله: Understanding the demographics of your audience is key to effective marketing.
ترجمه: درک اطلاعات جمعیت‌شناختی مخاطبان شما برای بازاریابی مؤثر کلیدی است.

26. ROI (Return on Investment) /ɑr oʊ ˈaɪ/
معنی: بازگشت سرمایه
جمله: The company’s marketing team focuses on improving ROI for each campaign.
ترجمه: تیم بازاریابی شرکت بر بهبود بازگشت سرمایه برای هر کمپین تمرکز دارد.

27. Market Segmentation /ˈmɑːrkɪt ˌsɛɡmɛnˈteɪʃən/
معنی: تقسیم‌بندی بازار
جمله: Market segmentation allows businesses to tailor their marketing efforts to specific groups.
ترجمه: تقسیم‌بندی بازار به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تلاش‌های بازاریابی خود را به گروه‌های خاص متمرکز کنند.

28. Brand Awareness /brænd əˈwɛrnəs/
معنی: آگاهی از برند
جمله: Increasing brand awareness is essential for growing the customer base.
ترجمه: افزایش آگاهی از برند برای رشد پایگاه مشتریان ضروری است.

29. Copywriting /ˈkɒpɪˌraɪtɪŋ/
معنی: نوشتن متن تبلیغاتی
جمله: Effective copywriting can persuade customers to take action.
ترجمه: نوشتن متن تبلیغاتی مؤثر می‌تواند مشتریان را به اقدام تشویق کند.

30. Content Marketing /ˈkɒntɛnt ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی محتوایی
جمله: Content marketing involves creating valuable content to attract and engage customers.
ترجمه: بازاریابی محتوایی شامل ایجاد محتوای ارزشمند برای جذب و درگیر کردن مشتریان است.

31. Customer Acquisition /ˈkʌstəmər ˌækwɪˈzɪʃən/
معنی: جذب مشتری
جمله: Reducing the cost of customer acquisition is a priority for most businesses.
ترجمه: کاهش هزینه جذب مشتری یک اولویت برای بیشتر کسب‌وکارها است.

32. Customer Experience /ˈkʌstəmər ɪkˈspɪərɪəns/
معنی: تجربه مشتری
جمله: Improving the customer experience is key to retaining loyal customers.
ترجمه: بهبود تجربه مشتری برای حفظ مشتریان وفادار کلیدی است.

33. Public Relations /ˈpʌblɪk rɪˈleɪʃənz/
معنی: روابط عمومی
جمله: Public relations help build a positive image for the company.
ترجمه: روابط عمومی به ساختن تصویر مثبت برای شرکت کمک می‌کند.

34. Market Penetration /ˈmɑːrkɪt ˌpɛnɪˈtreɪʃən/
معنی: نفوذ در بازار
جمله: The company is working on strategies to increase its market penetration.
ترجمه: شرکت در حال کار بر روی استراتژی‌هایی برای افزایش نفوذ در بازار است.

35. Upselling /ˈʌpsɛlɪŋ/
معنی: فروش افزایشی
جمله: Upselling techniques can increase the average purchase value per customer.
ترجمه: تکنیک‌های فروش افزایشی می‌تواند ارزش خرید متوسط هر مشتری را افزایش دهد. (لغات آیلتس موضوع تبلیغات سطح پیشرفته)

36. Brand Image /brænd ˈɪmɪdʒ/
معنی: تصویر برند
جمله: Maintaining a positive brand image is essential for long-term success.
ترجمه: حفظ تصویر مثبت از برند برای موفقیت بلندمدت ضروری است.

37. Market Share /ˈmɑːrkɪt ʃɛər/
معنی: سهم بازار
جمله: The company increased its market share by offering innovative products.
ترجمه: شرکت با ارائه محصولات نوآورانه سهم بازار خود را افزایش داد.

38. Word of Mouth /wɜːrd əv maʊθ/
معنی: تبلیغات دهان به دهان
جمله: Word of mouth is one of the most powerful forms of marketing.
ترجمه: تبلیغات دهان به دهان یکی از قوی‌ترین اشکال بازاریابی است.

39. Niche Market /niːʃ ˈmɑːrkɪt/
معنی: بازار گوشه‌ای
جمله: Focusing on a niche market can help small businesses succeed.
ترجمه: تمرکز بر یک بازار گوشه‌ای می‌تواند به موفقیت کسب‌وکارهای کوچک کمک کند.

40. Competitor Analysis /kəmˈpɛtɪtər əˈnælɪsɪs/
معنی: تحلیل رقبا
جمله: Conducting a competitor analysis helps companies stay competitive.
ترجمه: انجام تحلیل رقبا به شرکت‌ها کمک می‌کند رقابتی باقی بمانند.

41. Customer Feedback /ˈkʌstəmər ˈfiːdbæk/
معنی: بازخورد مشتری
جمله: Customer feedback is essential for improving products and services.
ترجمه: بازخورد مشتری برای بهبود محصولات و خدمات ضروری است.

42. Sales Funnel /seɪlz ˈfʌnəl/
معنی: قیف فروش
جمله: A well-designed sales funnel can increase conversion rates.
ترجمه: یک قیف فروش خوب طراحی شده می‌تواند نرخ تبدیل را افزایش دهد.

43. Guerrilla Marketing /ɡəˈrɪlə ˈmɑːrkɪtɪŋ/
معنی: بازاریابی چریکی
جمله: Guerrilla marketing relies on unconventional tactics to promote a product.
ترجمه: بازاریابی چریکی به استفاده از روش‌های غیرمعمول برای تبلیغ محصول متکی است.

44. Lead Generation /liːd ˌdʒɛnəˈreɪʃən/
معنی: تولید سرنخ
جمله: Effective lead generation is essential for growing a business.
ترجمه: تولید سرنخ مؤثر برای رشد کسب‌وکار ضروری است.

45. Conversion Funnel /kənˈvɜːrʒən ˈfʌnəl/
معنی: قیف تبدیل
جمله: Marketers use the conversion funnel to track the customer journey.
ترجمه: بازاریابان از قیف تبدیل برای دنبال کردن مسیر مشتری استفاده می‌کنند.

46. Retargeting /riːˈtɑːɡɪtɪŋ/
معنی: هدف‌گیری مجدد
جمله: Retargeting helps reach potential customers who have shown interest in a product.
ترجمه: هدف‌گیری مجدد به جذب مشتریان بالقوه که به یک محصول علاقه نشان داده‌اند کمک می‌کند.

47. Customer Journey /ˈkʌstəmər ˈdʒɜːrni/
معنی: سفر مشتری
جمله: Understanding the customer journey is essential for optimizing marketing efforts.
ترجمه: درک سفر مشتری برای بهینه‌سازی تلاش‌های بازاریابی ضروری است.

48. Pay-Per-Click (PPC) /peɪ pɜːr klɪk/
معنی: پرداخت به ازای هر کلیک
جمله: Pay-per-click advertising allows companies to only pay for actual clicks on their ads.
ترجمه: تبلیغات پرداخت به ازای هر کلیک به شرکت‌ها اجازه می‌دهد فقط برای کلیک‌های واقعی بر روی تبلیغات خود هزینه کنند. ()

49. Brand Equity /brænd ˈɛkwɪti/
معنی: ارزش برند
جمله: Strong brand equity can give a company a competitive advantage.
ترجمه: ارزش برند قوی می‌تواند به شرکت مزیت رقابتی بدهد.

50. Product Launch /ˈprɒdʌkt lɔːntʃ/
معنی: عرضه محصول
جمله: A successful product launch can create significant buzz in the market.
ترجمه: عرضه موفق یک محصول می‌تواند هیاهوی زیادی در بازار ایجاد کند.

لغات آیلتس موضوع تبلیغات به شما کمک می‌کنند تا درک بهتری از موضوع تبلیغات و بازاریابی داشته باشید و در آزمون آیلتس از آن‌ها استفاده کنید. این پست آموزشی در خصوص بحث تبلیغات کلیدواژه های بیشتری در دسترس شما عزیزان قرار میدهد. در پایان کانال تلگرام آموزش لغات آیلتس ما ارایه کننده بهترین مطالب در این زمینه به شما خواهد بود.

  

  

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

مطالب جدید

  

error: Content is protected !!

بهترین زمان برای یادگیری...

با 70% تخفیف موقت! فرصت را از دست ندهید و در کلاس‌های آنلاین آیلتس ثبت نام کنید. شروع کلاس‌ها از هفته اول آذر ماه 1403

برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن زیر تماس حاصل کنید و اخبار آیلتس 2 را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.