داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره راز قدیمی
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “راز قدیمی” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “راز قدیمی” با ترجمه فارسی
The Old Secret
In a small village, an old man named Mr. Thomas lived alone in a big house. People in the village often talked about him because he never let anyone enter his home. He was a quiet man, and some thought he was hiding a mystery. One day, a young boy named Alex decided to find out the truth about Mr. Thomas’s secret.
در یک روستا کوچک، پیرمردی به نام آقای توماس تنها در خانهای بزرگ زندگی میکرد. مردم روستا اغلب درباره او صحبت میکردند زیرا هرگز اجازه نمیداد کسی وارد خانهاش شود. او مردی ساکت بود و برخی فکر میکردند که رازی پنهان کرده است. یک روز، پسر جوانی به نام الکس تصمیم گرفت حقیقت را درباره راز آقای توماس کشف کند.
Alex waited until late evening and then walked near Mr. Thomas’s house. He saw the old man leave, locking the door behind him. Curious, Alex looked through the window and saw an old wooden box on the table. Something about the box seemed strange. Suddenly, Mr. Thomas returned, and Alex ran away before he could be caught.
الکس تا اواخر شب منتظر ماند و سپس به خانه آقای توماس نزدیک شد. او دید که پیرمرد بیرون رفت و در را قفل کرد. کنجکاو، الکس از طریق پنجره نگاه کرد و یک جعبه چوبی قدیمی را روی میز دید. چیزی در مورد جعبه عجیب به نظر میرسید. ناگهان، آقای توماس بازگشت و الکس قبل از اینکه گرفتار شود فرار کرد.
The next day, Alex told his best friend, Emma, about the box. She suggested they find a way to enter the house. That night, they waited for Mr. Thomas to leave again. When he was gone, they entered through an open window. They carefully walked to the table and touched the box. As soon as Alex opened it, they found an old document inside.
روز بعد، الکس بهترین دوستش، اما، را در مورد جعبه مطلع کرد. او پیشنهاد داد که راهی برای ورود به خانه پیدا کنند. آن شب، آنها دوباره منتظر ماندند تا آقای توماس برود. وقتی او رفت، از طریق یک پنجره باز وارد شدند. با احتیاط به سمت میز رفتند و جعبه را لمس کردند. به محض اینکه الکس آن را باز کرد، یک سند قدیمی داخل آن یافتند.
The document was very old and fragile. It talked about a lost treasure that had been hidden in the village many years ago. The paper had a map with symbols showing the location of the treasure. Just as they were trying to understand it, the door opened, and Mr. Thomas entered. He looked at them and smiled. Instead of being angry, he sat down and explained everything.
آن سند بسیار قدیمی و شکننده بود. در مورد یک گنج گمشده که سالها پیش در روستا پنهان شده بود صحبت میکرد. روی کاغذ یک نقشه با نمادهایی که محل گنج را نشان میداد وجود داشت. درست زمانی که آنها سعی میکردند آن را درک کنند، در باز شد و آقای توماس وارد شد. او به آنها نگاه کرد و لبخند زد. به جای عصبانی شدن، نشست و همه چیز را توضیح داد.
Mr. Thomas told them that his grandfather had hidden the treasure during the war. He had kept the secret all his life, waiting for someone brave enough to find it. He gave Alex and Emma the map and wished them luck. The next day, they began their adventure to find the treasure, knowing their lives would never be the same again.
آقای توماس به آنها گفت که پدربزرگش گنج را در طول جنگ پنهان کرده بود. او تمام عمر این راز را نگه داشته بود و منتظر کسی بود که به اندازه کافی شجاع باشد تا آن را پیدا کند. او نقشه را به الکس و اما داد و برایشان آرزوی موفقیت کرد. روز بعد، آنها ماجراجویی خود را برای یافتن گنج آغاز کردند و میدانستند که زندگیشان هرگز مثل قبل نخواهد بود.
10 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی
10 Important Academic Words:
- Village – The small village had only one school. (.روستا کوچک فقط یک مدرسه داشت)
- Mystery – The mystery of the old house was never solved. (.راز خانه قدیمی هرگز حل نشد)
- Door – She knocked on the door three times. (.او سه بار به در زد)
- Window – The window was open, letting fresh air inside. (.پنجره باز بود و هوای تازه وارد میشد)
- Box – He opened the box and found a letter. (.او جعبه را باز کرد و نامهای پیدا کرد)
- Document – The lawyer gave him an important document to sign. (.وکیل سند مهمی برای امضا به او داد)
- Treasure – Pirates searched for the hidden treasure. (.دزدان دریایی به دنبال گنج پنهان بودند)
- Map – The map showed the way to the castle. (.نقشه مسیر قلعه را نشان میداد)
- Adventure – Their adventure in the jungle was exciting. (ماجراجویی آنها در جنگل هیجانانگیز بود.)
- Secret – He kept the secret for many years. (.او سالها این راز را نگه داشت)
نتیجه گیری
داستان انگلیسی درباره موضوع “راز قدیمی” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.