جستجو

داستان کوتاه انگلیسی درباره جنگل (با ترجمه فارسی)

داستان کوتاه انگلیسی درباره جنگل (با ترجمه فارسی)

داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره جنگل

در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “جنگل” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.

داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “جنگل” با ترجمه فارسی

The Mysterious Jungle

Once upon a time, in a faraway land, there was a mysterious jungle. This jungle was known to be home to countless creatures, plants, and secrets that no human had ever uncovered. It stretched across miles of land, filled with tall trees, thick vines, and the sounds of birds singing high above. Most people who entered the jungle never returned, and those who did often spoke of strange sights and sounds. Many believed that the jungle held a hidden treasure, though no one had ever proven its existence.

یک روز در سرزمینی دوردست، جنگل مرموزی وجود داشت. این جنگل به خانه‌ی موجودات، گیاهان و اسراری بی‌شمار معروف بود که هیچ انسانی تا به حال موفق به کشف آن‌ها نشده بود. این جنگل در مسافتی وسیع از زمین گسترده شده بود و پر از درختان بلند، پیچک‌های ضخیم و صداهای پرندگان بود که بالاتر از سر انسان‌ها می‌خواندند. بیشتر افرادی که وارد این جنگل می‌شدند هیچ‌گاه باز نمی‌گشتند و آن‌هایی که برگشته بودند اغلب از منظره‌ها و صداهای عجیبی سخن می‌گفتند. بسیاری معتقد بودند که این جنگل گنجی مخفی دارد، هرچند هیچ‌کس موفق به اثبات وجود آن نشده بود.

In the heart of the jungle, a young adventurer named Liam decided to explore its secrets. He had always been fascinated by tales of lost cities and ancient ruins. He packed his backpack with the necessary supplies: a map, a compass, water, and food. With his heart full of courage, Liam stepped into the dense forest. The air was thick with moisture, and the sunlight barely reached the forest floor. The deeper he went, the darker it became, and the more intense the sounds of the jungle grew. Yet, Liam felt an unusual sense of excitement.

در قلب جنگل، یک ماجراجوی جوان به نام “لیام” تصمیم گرفت تا اسرار آن را کشف کند. او همیشه به داستان‌های شهرهای گمشده و خرابه‌های باستانی علاقه‌مند بود. او کوله‌پشتی خود را با وسایل ضروری پر کرد: نقشه، قطب‌نما، آب و غذا. با دلی پر از شجاعت، لیام قدم به جنگل انبوه گذاشت. هوا پر از رطوبت بود و نور خورشید به سختی به زمین جنگل می‌رسید. هر چه بیشتر به درون جنگل می‌رفت، فضا تاریک‌تر می‌شد و صداهای جنگل شدیدتر می‌گشت. با این حال، لیام حس عجیبی از هیجان را در خود احساس می‌کرد.

As he journeyed through the thick underbrush, Liam encountered various animals. A group of monkeys swung from tree to tree, chattering loudly. He also saw colorful butterflies fluttering by and even a large snake slithering along the ground. While some of the creatures looked harmless, Liam knew he had to be careful. The jungle was full of danger, and one wrong step could lead to disaster. He reminded himself to stay focused and keep moving forward.

هنگامی که لیام از میان بوته‌های ضخیم عبور می‌کرد، با موجودات مختلفی روبرو شد. گروهی از میمون‌ها از درختی به درخت دیگر می‌پریدند و با صدای بلندی غرغر می‌کردند. او همچنین پروانه‌های رنگارنگی دید که از کنار او پر می‌زدند و حتی یک مار بزرگ را مشاهده کرد که روی زمین خزیده بود. در حالی که برخی از این موجودات بی‌ضرر به نظر می‌رسیدند، لیام می‌دانست که باید محتاط باشد. جنگل پر از خطر بود و یک اشتباه کوچک می‌توانست به فاجعه ختم شود. او به خود یادآوری کرد که باید متمرکز بماند و به حرکت خود ادامه دهد.

Days passed as Liam continued his adventure. One evening, as he set up camp near a river, he noticed strange markings on the trees around him. The marks seemed to form a pattern, something that looked deliberate. His curiosity grew, and he decided to follow the markings the next day. The further he went, the more he realized that these signs were leading him toward something important, perhaps even the hidden treasure the jungle was rumored to hide.

روزها گذشت و لیام به ماجراجویی خود ادامه داد. یک شب، هنگامی که در کنار رودخانه کمپ برپا کرده بود، متوجه علامت‌های عجیبی روی درختان اطراف خود شد. این علامت‌ها به نظر می‌رسید که الگوی خاصی داشته باشند، چیزی که عمدی به نظر می‌رسید. کنجکاوی او بیشتر شد و تصمیم گرفت روز بعد این علامت‌ها را دنبال کند. هر چه بیشتر پیش می‌رفت، بیشتر متوجه می‌شد که این نشانه‌ها او را به سمت چیزی مهم هدایت می‌کنند، شاید حتی گنجی که جنگل به آن شهرت داشت.

The next morning, Liam followed the markings deeper into the jungle. After several hours, he found himself standing in front of a massive stone door hidden behind a waterfall. It was covered in vines and moss, almost as if nature had been trying to keep it a secret. Liam felt his heart race as he examined the door. He knew that this was no ordinary discovery. The architectural style was unlike anything he had ever seen before. He gathered his courage and pushed the door open, revealing a long passageway leading into the heart of the jungle.

صبح روز بعد، لیام علامت‌ها را به سمت عمق جنگل دنبال کرد. پس از چند ساعت، خود را در برابر درب سنگی عظیمی یافت که پشت یک آبشار پنهان شده بود. این درب با پیچک‌ها و خزه‌ها پوشیده شده بود، تقریباً به گونه‌ای که طبیعت سعی کرده بود آن را مخفی نگه دارد. لیام احساس کرد که قلبش تندتر می‌زند و در حالی که درب را بررسی می‌کرد، فهمید که این کشف عادی نیست. سبک معماری آن با هر چیزی که او تا به حال دیده بود متفاوت بود. او شجاعت خود را جمع کرد و درب را باز کرد و راهروی طولانی‌ای را مشاهده کرد که به قلب جنگل می‌رسید.

As Liam walked through the passage, the air grew cooler, and the sound of the jungle faded away. The walls of the passage were covered in ancient hieroglyphs, telling the story of a civilization long lost to time. Eventually, he reached a large chamber where the treasure was said to be hidden. But instead of gold or jewels, he found something far more valuable—knowledge. There, in the center of the chamber, was an ancient book, its pages filled with wisdom from a time long past. Liam realized that the true treasure of the jungle was not material wealth, but the lessons of history.

هنگامی که لیام از راهرو عبور می‌کرد، هوا خنک‌تر شد و صدای جنگل کم‌کم محو شد. دیوارهای راهرو با نوشته‌های باستانی پوشیده شده بودند که داستان تمدنی را که مدت‌ها پیش از بین رفته بود، روایت می‌کردند. سرانجام او به یک اتاق بزرگ رسید که گفته می‌شد گنج در آن پنهان است. اما به جای طلا یا جواهرات، او چیزی بسیار ارزشمندتر پیدا کرد—دانش. در وسط اتاق یک کتاب باستانی بود که صفحات آن پر از حکمت‌هایی از زمان‌های دور بود. لیام فهمید که گنج واقعی جنگل ثروت مادی نیست، بلکه درس‌هایی از تاریخ است.

Liam carefully picked up the book and left the chamber, knowing that the jungle’s secrets were not meant to be hidden forever. He made his way back home, with the ancient book as his most precious possession. Although the jungle was still full of mysteries, Liam had learned one of its greatest lessons: sometimes, the greatest treasures are not gold or jewels, but the wisdom we uncover through exploration and adventure.

لیام با دقت کتاب را برداشت و از اتاق خارج شد، می‌دانست که اسرار جنگل برای همیشه پنهان نخواهند ماند. او راهی خانه شد و کتاب باستانی را به عنوان ارزشمندترین دارایی خود به همراه داشت. هرچند جنگل هنوز پر از معماها بود، لیام یکی از بزرگترین درس‌های آن را آموخته بود: گاهی بزرگترین گنج‌ها نه طلا یا جواهرات، بلکه حکمت‌هایی هستند که از طریق کاوش و ماجراجویی کشف می‌کنیم.

جنگل درخت طبیعت فضای سبز jungle forest nature green tree

10 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی

در داستان کوتاه انگلیسی درباره جنگل ده لغت آکادمیک را مشخص کرده ایم که در ادامه به طور دقیق تر به آن ها نگاه میکنیم.

Key Vocabulary and Example Sentences

  1. Creatures

    • The jungle is home to many dangerous creatures.
      .جنگل خانه بسیاری از موجودات خطرناک است
  2. Necessary

    • It is necessary to carry enough water when hiking in the desert.
      .ضروری است که وقتی در بیابان پیاده‌روی می‌کنید، آب کافی به همراه داشته باشید
  3. Darker

    • As the night fell, the forest grew even darker.
      .هنگامی که شب فرا رسید، جنگل حتی تاریک‌تر شد
  4. Careful

    • Be careful when walking near the edge of the cliff.
      .هنگام راه رفتن در نزدیکی لبه صخره، محتاط باشید
  1. Pattern

    • The detective noticed a strange pattern in the way the crimes were committed.
      .کارآگاه الگوی عجیبی را در نحوه ارتکاب جنایات مشاهده کرد
  2. Treasure

    • The pirates buried their treasure on a remote island.
      .دزدان دریایی گنج خود را در یک جزیره دورافتاده دفن کردند
  3. Massive

    • The elephant was a massive creature, standing taller than most trees in the jungle.
      .فیل موجودی عظیم‌الجثه بود که بلندتر از اکثر درختان جنگل ایستاده بود
  4. Architectural

    • The ancient ruins displayed a unique architectural style not seen anywhere else.
      .خرابه‌های باستانی یک سبک معماری منحصر به فرد را نمایش می‌دادند که در هیچ‌جای دیگر دیده نمی‌شد
  5. Cooler

    • As they reached the mountains, the temperature became cooler and more comfortable.
      .وقتی به کوه‌ها رسیدند، دما خنک‌تر و راحت‌تر شد
  6. Hieroglyphs

    • The walls of the tomb were covered in ancient hieroglyphs that told the story of the pharaoh’s reign.
      .دیوارهای مقبره با نوشته‌های باستانی پوشیده شده بود که داستان سلطنت فرعون را روایت می‌کرد

نتیجه گیری

داستان انگلیسی درباره موضوع “جنگل” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.

  

  

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

مطالب جدید

  

error: Content is protected !!

یک تخفیف عالی و کلی خدمات

70% تخفیف! با 24 تصحیح رایتینگ و برنامه ریزی و پشتیبانی شخصی! فرصت فوق العاده برای شرکت در کلاس‌های آنلاین آیلتس اسفند ماه 1403

برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن زیر مستقیما با مشاور دوره در تماس باشید