داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره کریسمس
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “کریسمس” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان کوتاه انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “کریسمس” با ترجمه فارسی
The Christmas Miracle
It was Christmas Eve, and in a small town nestled between snow-covered hills, the Anderson family was preparing for the holiday. This year, however, the spirit of Christmas felt different. David and Mary Anderson, along with their two young children, were struggling. Money was tight, and they knew they wouldn’t be able to buy presents or decorate the house as they usually did. The challenges they faced seemed overwhelming, but despite the hardships, the Andersons were determined to make the best of it.
شب کریسمس بود و در یک شهر کوچک که میان تپههای پوشیده از برف قرار داشت، خانواده اندرسون در حال آمادهسازی برای تعطیلات بودند. اما امسال، روح کریسمس متفاوت به نظر میرسید. دیوید و مری اندرسون، به همراه دو کودک کوچکشان، در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بودند. پول کم بود و آنها میدانستند که نمیتوانند هدیه بخرند یا خانه را همانطور که همیشه میکردند تزئین کنند. چالشهایی که با آنها روبرو بودند طاقتفرسا به نظر میرسید، اما با وجود سختیها، خانواده اندرسون مصمم بودند که بهترین استفاده را از شرایط ببرند.
David, sitting by the fireplace, looked at his children, Emma and Jack. Their eyes sparkled with excitement, despite knowing there wouldn’t be any gifts under the tree. “Don’t worry, Mom and Dad,” Emma said, “we have each other, and that’s enough.” Mary smiled, trying to hide her own worry. She believed that Christmas was about togetherness and love, but it was hard not to feel sad when they couldn’t even afford a Christmas dinner.
دیوید، کنار شومینه نشسته بود و به فرزندانش، اما و جک نگاه میکرد. چشمهای آنها از هیجان درخشان بود، حتی با اینکه میدانستند هیچ هدیهای زیر درخت نخواهند داشت. “نگران نباشید، مامان و بابا”، اما گفت، “ما همدیگر را داریم و این کافی است.” مری لبخند زد و تلاش کرد نگرانی خود را پنهان کند. او اعتقاد داشت که کریسمس دربارهی همبستگی و عشق است، اما سخت بود که وقتی حتی توانایی خرید یک شام کریسمس را ندارند، احساس غم نکنند.
That night, as the snow began to fall heavily outside, there was a sudden knock on the door. David opened it, and standing in front of him was their neighbor, Mrs. Green. She was holding a large basket filled with fresh bread, fruits, and a warm blanket. “I thought you might need a little something for Christmas,” Mrs. Green said with a kind smile. “This is from all of us in the neighborhood.” David was overwhelmed with gratitude. He hadn’t expected such kindness.
آن شب، وقتی برف سنگین شروع به باریدن کرد، ناگهان در زدند. دیوید در را باز کرد و در برابر او همسایهشان، خانم گرین، ایستاده بود. او یک سبد بزرگ پر از نان تازه، میوهها و یک پتو گرم در دست داشت. “فکر کردم شاید به چیزی برای کریسمس نیاز داشته باشید”، خانم گرین با لبخندی مهربان گفت. “این هدیه از طرف تمام همسایههاست.” دیوید غرق در قدردانی شد. او انتظار چنین مهربانیای را نداشت.
As they sat down to a simple but delicious meal, the Anderson family felt a warmth that went beyond the physical heat of the fire. It wasn’t about presents or fancy decorations; it was about sharing what they had, and in that moment, they had everything they needed. They laughed, told stories, and sang Christmas carols. It was a night full of happiness, and for the first time in a long while, they felt truly at peace.
وقتی خانواده اندرسون به یک وعده غذایی ساده اما خوشمزه نشستند، احساس گرمایی کردند که فراتر از حرارت واقعی آتش بود. این چیزی نبود که به هدایا یا تزئینات مجلل مربوط باشد؛ این در مورد تقسیم آنچه که داشتند بود و در آن لحظه، آنها تمام چیزی که نیاز داشتند را داشتند. آنها خندیدند، داستان گفتند و آهنگهای کریسمس خواندند. این شبی پر از شادمانی بود و برای اولین بار در مدت زمان طولانی، آنها احساس آرامش واقعی کردند.
The next morning, the children woke up early and rushed to the living room. They couldn’t believe their eyes when they saw the stockings filled with candy, and under the tree, a few small wrapped gifts. They knew it wasn’t possible for their parents to buy these things. It was a mystery that filled them with wonder. The Andersons quickly realized that the true magic of Christmas wasn’t about receiving but about the love and generosity that spread through their community.
صبح روز بعد، کودکان زود از خواب بیدار شدند و به اتاق نشیمن دویدند. وقتی چشمشان به جورابهای پر از آبنبات و چند هدیه کوچک زیر درخت افتاد، باورشان نمیشد. آنها میدانستند که برای والدینشان امکان خرید این چیزها وجود نداشت. این یک معما بود که آنها را پر از تعجب کرد. خانواده اندرسون به سرعت متوجه شدند که جادوی واقعی کریسمس نه در دریافت هدایا، بلکه در عشق و سخاوتی است که در میان جامعهشان پخش میشود.
As the holiday season passed, the Andersons reflected on the events of that magical Christmas. They had learned an important lesson: Christmas wasn’t about the material things, but about the memories, the kindness, and the love that people shared. The true meaning of Christmas was not found in presents or decorations, but in the joy of being together and helping one another.
با گذشت فصل تعطیلات، خانواده اندرسون به اتفاقات کریسمس جادویی آن سال فکر کردند. آنها درس مهمی آموختند: کریسمس دربارهی چیزهای مادی نیست، بلکه دربارهی خاطرات، مهربانی و عشقی است که مردم با هم به اشتراک میگذارند. معنای واقعی کریسمس نه در هدایا و تزئینات، بلکه در خوشحالی بودن در کنار هم و کمک به یکدیگر یافت میشود.
15 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی
در داستان کوتاه انگلیسی بالا درباره کریسمس 15 لغت مشخص شده که در ادامه نگاه دقیق تری به آن ها داریم. برای هر لغت یک جمله نوشته شده و ترجمه فارسی آن هم در دسترس هست.
- Challenges: The company faced many challenges during the economic downturn.
.چالشها: شرکت در دوران رکود اقتصادی با مشکلات زیادی مواجه شد - Togetherness: The holiday season is all about togetherness and family.
.همبستگی: فصل تعطیلات دربارهی همبستگی و خانواده است - Love: Love is the foundation of any strong relationship.
.عشق: عشق پایهگذار هر رابطهای است که قدرتمند باشد - Gratitude: He felt immense gratitude for the support his friends offered.
.قدردانی: او از حمایت دوستانش احساس قدردانی زیادی کرد - Sharing: Sharing your food with others is a kind gesture.
.تقسیم: تقسیم غذا با دیگران یک عمل مهربانانه است - Happiness: The children’s laughter filled the room with happiness.
.شادمانی: خندههای کودکان اتاق را پر از شادمانی کرد - Wonder: The sight of the stars filled her with wonder.
.تعجب: دیدن ستارهها او را پر از تعجب کرد - Material: They realized that material possessions were not as important as love.
.مادی: آنها متوجه شدند که داراییهای مادی به اندازهی عشق مهم نیستند - True: She discovered the true meaning of friendship through her struggles.
.واقعی: او معنای واقعی دوستی را از طریق مشکلاتش کشف کرد - Generosity: The community’s generosity was overwhelming during the crisis.
.سخاوت: سخاوت جامعه در طول بحران شگفتانگیز بود - Celebration: The whole town came together for the Christmas celebration.
.جشن: کل شهر برای جشن کریسمس گرد هم آمدند - Hope: They held onto hope that things would improve soon.
.امید: آنها به امید داشتند که اوضاع به زودی بهتر شود - Guilty: He felt guilty for not being able to provide a better Christmas for his family.
.گناه: او احساس گناه میکرد که نمیتوانست کریسمس بهتری برای خانوادهاش فراهم کند - Kindness: Her kindness was evident in every gesture she made.
.مهربانی: مهربانی او در هر حرکتی که انجام میداد، آشکار بود - Joy: They felt immense joy when they saw the decorations and lights.
.شادمانی: آنها احساس شادمانی زیادی کردند وقتی تزئینات و چراغها را دیدند
نتیجه گیری
داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “کریسمس” را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.