معنی عبارت Defining moment در زبان انگلیسی
معنی Defining moment چیست؟ عبارت “Defining Moment” یکی از اصطلاحات پرکاربرد در زبان انگلیسی است که به لحظهای خاص و تعیینکننده در زندگی فرد اشاره میکند. این لحظه میتواند یک رویداد، تصمیم یا تجربه باشد که تأثیر عمیقی بر زندگی، شخصیت یا مسیر آینده فرد میگذارد. در این مقاله، به بررسی کامل معنی، نحوه استفاده و کاربرد این عبارت در موقعیتهای مختلف میپردازیم. همچنین، مثالهای متنوعی از جملههای کاربردی و اصطلاحات مشابه ارائه میشود. در پایان، نحوه استفاده از این عبارت در اسپیکینگ و رایتینگ آیلتس نیز توضیح داده خواهد شد. دانلود رایگان PDF کتاب 600 واژه مشابه و گیج کننده در زبان انگلیسی پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
معنی و نحوه استفاده از “Defining Moment”
- معنی:
عبارت “Defining Moment” به معنای “لحظه تعیینکننده” یا “لحظه سرنوشتساز” است. این لحظه معمولاً نقطه عطفی در زندگی فرد محسوب میشود که مسیر آینده او را تغییر میدهد یا هویت او را شکل میدهد. - نحوه استفاده:
این عبارت معمولاً به عنوان یک اسم مرکب (compound noun) استفاده میشود و اغلب در جملاتی به کار میرود که نشاندهنده یک تغییر بزرگ یا تأثیر عمیق هستند. برای مثال:- “Winning the competition was a defining moment in her career.”
(برنده شدن در مسابقه یک لحظه تعیینکننده در حرفه او بود.)
- “Winning the competition was a defining moment in her career.”
20 مثال با ترجمه فارسی
- Graduating from university was a defining moment in his life.
(فارغالتحصیلی از دانشگاه یک لحظه تعیینکننده در زندگی او بود.) - Meeting her mentor was a defining moment in her artistic journey.
(ملاقات با مربیاش یک لحظه تعیینکننده در سفر هنری او بود.) - The birth of his first child was a defining moment for him.
(تولد اولین فرزندش یک لحظه تعیینکننده برای او بود.) - Losing the match was a defining moment that made him train harder.
(باخت در مسابقه یک لحظه تعیینکننده بود که باعث شد سختتر تمرین کند.) - Starting her own business was a defining moment in her career.
(شروع کسبوکار خودش یک لحظه تعیینکننده در حرفه او بود.) - Moving to a new country was a defining moment in their lives.
(مهاجرت به یک کشور جدید یک لحظه تعیینکننده در زندگی آنها بود.) - Winning the scholarship was a defining moment for her education.
(برنده شدن در بورسیه یک لحظه تعیینکننده برای تحصیلات او بود.) - The accident was a defining moment that changed his perspective on life.
(حادثه یک لحظه تعیینکننده بود که نگاه او به زندگی را تغییر داد.) - Publishing her first book was a defining moment in her writing career.
(انتشار اولین کتابش یک لحظه تعیینکننده در حرفه نویسندگی او بود.) - Joining the army was a defining moment in his personal growth.
(عضویت در ارتش یک لحظه تعیینکننده در رشد شخصی او بود.) - The speech he gave was a defining moment in his political career.
(سخنرانی که او انجام داد یک لحظه تعیینکننده در حرفه سیاسی او بود.) - Failing the exam was a defining moment that made her study harder.
(عدم قبولی در امتحان یک لحظه تعیینکننده بود که باعث شد سختتر درس بخواند.) - The trip to Africa was a defining moment in her understanding of the world.
(سفر به آفریقا یک لحظه تعیینکننده در درک او از جهان بود.) - Getting promoted was a defining moment in his professional life.
(ارتقاء شغلی یک لحظه تعیینکننده در زندگی حرفهای او بود.) - The death of his father was a defining moment that shaped his character.
(مرگ پدرش یک لحظه تعیینکننده بود که شخصیت او را شکل داد.) - Winning the award was a defining moment in her acting career.
(برنده شدن در جایزه یک لحظه تعیینکننده در حرفه بازیگری او بود.) - The decision to quit his job was a defining moment in his life.
(تصمیم به ترک کارش یک لحظه تعیینکننده در زندگی او بود.) - The birth of her twin daughters was a defining moment for her.
(تولد دختران دوقلویش یک لحظه تعیینکننده برای او بود.) - The first time she performed on stage was a defining moment in her life.
(اولین باری که روی صحنه اجرا کرد یک لحظه تعیینکننده در زندگی او بود.) - The day he met his wife was a defining moment in his personal life.
(روزی که همسرش را ملاقات کرد یک لحظه تعیینکننده در زندگی شخصی او بود.)
اصطلاحات مشابه و مثالها
- Turning Point
(نقطه عطف)
مثال: “The invention of the internet was a turning point in human history.”
(اختراع اینترنت یک نقطه عطف در تاریخ بشر بود.) - Milestone
(نقطه مهم)
مثال: “Graduating from college was a major milestone in her life.”
(فارغالتحصیلی از دانشگاه یک نقطه مهم در زندگی او بود.) - Breakthrough
(پیشرفت بزرگ)
مثال: “The discovery of penicillin was a breakthrough in medicine.”
(کشف پنیسیلین یک پیشرفت بزرگ در پزشکی بود.) - Pivotal Moment
(لحظه محوری)
مثال: “The election was a pivotal moment in the country’s history.”
(انتخابات یک لحظه محوری در تاریخ کشور بود.) - Life-Changing Event
(رویداد تغییردهنده زندگی)
مثال: “Moving to a new city was a life-changing event for her.”
(مهاجرت به یک شهر جدید یک رویداد تغییردهنده زندگی برای او بود.)
استفاده از “Defining Moment” در اسپیکینگ و رایتینگ آیلتس
در آزمون آیلتس، به ویژه در بخش اسپیکینگ و رایتینگ، استفاده از اصطلاحاتی مانند “Defining Moment” میتواند به شما کمک کند تا نمره بالاتری در معیارهای Lexical Resource (منابع واژگانی) و Grammatical Range and Accuracy (دامنه و دقت گرامری) کسب کنید. این عبارت برای بیان لحظات مهم و تأثیرگذار در زندگی بسیار مناسب است.
مثال در اسپیکینگ آیلتس:
- Examiner: “Can you describe a moment that changed your life?”
You: “Yes, the day I decided to study abroad was a defining moment in my life. It completely changed my perspective and opened up new opportunities for me.”
مثال در رایتینگ آیلتس (تسک ۲):
- “In my opinion, education is a defining moment in every individual’s life. It shapes their future and provides them with the tools to succeed.”
سخن آخر
معنی Defining moment را با 20 مثال و ترجمه فارسی با هم دیدیم. در این آموزش از یکی از سایت های معتبر در زمینه آموزش آیلتس همچنین میتوانید اصطلاحات آیلتسی خوبی را برای اسپیکینگ ببینید. همچنین در کانال تلگرام اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی آموزش های روزانه ما را در دسترس خواهید داشت.