جستجو

ریشه کلمات انگلیسی PDF

لیست کامل ریشه کلمات انگلیسی PDF

100 ریشه مهم کلمات انگلیسی (Root Words) با مثال

ریشه کلمات انگلیسی به خصوص ریشه های یونانی و رومی به همراه پسوند و پیشوند نقش بسیار مهمی در حدس زدن معنی لغات جدید و کدگذاری و یادگیری این لغات دارند. در اینجا لیستی از 100 ریشه کلمات انگلیسی (Root Words) همراه با مثال، تلفظ و ترجمه فارسی ارائه شده است. ریشه‌ها اساس کلمات را تشکیل می‌دهند و بسیاری از کلمات پیچیده‌تر از طریق افزودن پیشوندها و پسوندها به این ریشه‌ها ساخته می‌شوند. همچنین فهرست 50 پسوند و پیشوند رایج زبان انگلیسی با مثال و تلفظ را حتما ببینید.

✅ دانلود PDF ریشه های لاتین واژگان ضروری آیلتس به همراه پسوند و پیشوند ها:

مجموعه اول / مجموعه دوم/ مجموعه سوم

 

100 ریشه کلمات انگلیسی (Root Words) با مثال، تلفظ و ترجمه فارسی

1. aud (شنیدن)

معنی: شنیدن
مثال: audible /ˈɔːdɪbl/ – قابل شنیدن
ترجمه: The music was barely audible.
(موسیقی به سختی شنیده می‌شد.)

2. bio (زندگی)

معنی: زندگی
مثال: biology /baɪˈɒlədʒi/ – زیست‌شناسی
ترجمه: She is studying biology at university.
(او در دانشگاه زیست‌شناسی می‌خواند.)

3. chron (زمان)

معنی: زمان
مثال: chronological /krɒnəˈlɒdʒɪkl/ – به ترتیب زمانی
ترجمه: The events were listed in chronological order.
(رویدادها به ترتیب زمانی فهرست شده بودند.)

4. dict (گفتن)

معنی: گفتن
مثال: dictate /ˈdɪkteɪt/ – دیکته کردن
ترجمه: The manager dictated a letter to his secretary.
(مدیر به منشی خود نامه‌ای دیکته کرد.)

5. geo (زمین)

معنی: زمین
مثال: geography /dʒɪˈɒɡrəfi/ – جغرافیا
ترجمه: He is interested in geography and maps.
(او به جغرافیا و نقشه‌ها علاقه دارد.)

6. graph (نوشتن)

معنی: نوشتن
مثال: autograph /ˈɔːtəɡrɑːf/ – امضا
ترجمه: The celebrity gave me his autograph.
(این شخصیت مشهور به من امضا داد.)

7. hydr (آب)

معنی: آب
مثال: hydration /haɪˈdreɪʃən/ – آب‌رسانی
ترجمه: Proper hydration is important for health.
(آب‌رسانی مناسب برای سلامت مهم است.)

8. ject (پرتاب کردن)

معنی: پرتاب کردن
مثال: eject /ɪˈdʒɛkt/ – بیرون انداختن
ترجمه: The pilot ejected from the plane before it crashed.
(خلبان قبل از سقوط هواپیما بیرون پرید.)

9. luc/lum (نور)

معنی: نور
مثال: illuminate /ɪˈluːmɪneɪt/ – روشن کردن
ترجمه: The streetlights illuminated the road.
(چراغ‌های خیابان جاده را روشن کردند.)

10. man (دست)

معنی: دست
مثال: manual /ˈmænjuəl/ – دستی
ترجمه: This is a manual labor job.
(این کار دستی است.)

11. mis/mit (فرستادن)

معنی: فرستادن
مثال: transmit /trænzˈmɪt/ – انتقال دادن
ترجمه: The signal was transmitted by satellite.
(سیگنال از طریق ماهواره انتقال یافت.)

12. phon (صدا)

معنی: صدا
مثال: telephone /ˈtɛlɪfəʊn/ – تلفن
ترجمه: I spoke to her on the telephone.
(من با او تلفنی صحبت کردم.)

13. photo (نور)

معنی: نور
مثال: photograph /ˈfəʊtəɡrɑːf/ – عکس
ترجمه: She took a photograph of the sunset.
(او از غروب آفتاب عکس گرفت.)

14. port (حمل کردن)

معنی: حمل کردن
مثال: portable /ˈpɔːtəbl/ – قابل حمل
ترجمه: The laptop is portable and easy to carry.
(این لپ‌تاپ قابل حمل است و به‌راحتی جابه‌جا می‌شود.)

15. rupt (شکستن)

معنی: شکستن
مثال: interrupt /ˌɪntəˈrʌpt/ – قطع کردن
ترجمه: Please don’t interrupt me while I’m speaking.
(لطفاً هنگام صحبت کردن من را قطع نکنید.)

16. scrib/script (نوشتن)

معنی: نوشتن
مثال: describe /dɪˈskraɪb/ – توصیف کردن
ترجمه: Can you describe the painting?
(آیا می‌توانید این نقاشی را توصیف کنید؟)

17. spect (نگاه کردن)

معنی: نگاه کردن
مثال: inspect /ɪnˈspɛkt/ – بازرسی کردن
ترجمه: The officer inspected the vehicle.
(افسر وسیله نقلیه را بازرسی کرد.)

18. struct (ساختن)

معنی: ساختن
مثال: construct /kənˈstrʌkt/ – ساختن
ترجمه: They are constructing a new building.
(آن‌ها در حال ساختن یک ساختمان جدید هستند.)

19. tele (دور)

معنی: دور
مثال: television /ˈtɛlɪˌvɪʒən/ – تلویزیون
ترجمه: She watched the news on television.
(او اخبار را در تلویزیون تماشا کرد.)

20. therm (حرارت)

معنی: حرارت
مثال: thermometer /θəˈrɒmɪtə/ – دماسنج
ترجمه: The thermometer showed a high temperature.
(دماسنج دمای بالا را نشان داد.)

21. vid/vis (دیدن)

معنی: دیدن
مثال: visual /ˈvɪʒuəl/ – بصری
ترجمه: The movie had stunning visual effects.
(فیلم دارای جلوه‌های بصری خیره‌کننده بود.)

22. voc (صدا)

معنی: صدا
مثال: vocal /ˈvəʊkəl/ – صوتی
ترجمه: She has strong vocal abilities.
(او توانایی‌های صوتی قوی دارد.)

23. bene (خوب)

معنی: خوب
مثال: benefit /ˈbɛnɪfɪt/ – فایده
ترجمه: Regular exercise has many benefits.
(ورزش منظم فواید زیادی دارد.)

24. mal (بد)

معنی: بد
مثال: malfunction /ˌmælfʌŋkʃən/ – نقص
ترجمه: The machine malfunctioned during operation.
(ماشین در حین کار دچار نقص شد.)

25. ambi (هر دو)

معنی: هر دو
مثال: ambidextrous /ˌæmbɪˈdɛkstrəs/ – دوزبانه
ترجمه: She is ambidextrous and can write with both hands.
(او دوزبانه است و می‌تواند با هر دو دست بنویسد.)

26. cred (باور کردن)

معنی: باور کردن
مثال: credible /ˈkrɛdɪbl/ – قابل اعتماد
ترجمه: His explanation was credible.
(توضیح او قابل اعتماد بود.)

27. duc (رهبری کردن)

معنی: رهبری کردن
مثال: conduct /ˈkɒndʌkt/ – هدایت کردن
ترجمه: The teacher conducted the class efficiently.
(معلم کلاس را به‌طور مؤثری هدایت کرد.)

28. fac (ساختن)

معنی: ساختن
مثال: manufacture /ˌmænjuˈfæktʃər/ – تولید کردن
ترجمه: The company manufactures electronic devices.
(شرکت دستگاه‌های الکترونیکی تولید می‌کند.)

29. fin (پایان)

معنی: پایان
مثال: finish /ˈfɪnɪʃ/ – تمام کردن
ترجمه: She finished her homework early.
(او زود تکالیفش را تمام کرد.)

30. form (شکل دادن)

معنی: شکل دادن
مثال: transform /trænsˈfɔːm/ – تغییر شکل دادن
ترجمه: The caterpillar transformed into a butterfly.
(کرم ابریشم به پروانه تبدیل شد.)

31. fract (شکستن)

معنی: شکستن
مثال: fracture /ˈfræktʃər/ – شکستگی
ترجمه: He had a fracture in his arm after the accident.
(او پس از تصادف دچار شکستگی در دستش شد.)

32. gen (تولد، تولید)

معنی: تولید، تولد
مثال: generate /ˈdʒɛnəreɪt/ – تولید کردن
ترجمه: Solar panels generate electricity from sunlight.
(پنل‌های خورشیدی از نور خورشید برق تولید می‌کنند.)

33. grad (گام برداشتن)

معنی: گام برداشتن
مثال: graduate /ˈɡrædʒueɪt/ – فارغ‌التحصیل شدن
ترجمه: She graduated from college last year.
(او سال گذشته از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.)

34. ject (پرتاب کردن)

معنی: پرتاب کردن
مثال: project /prəˈdʒɛkt/ – پرتاب کردن
ترجمه: The fountain projected water into the air.
(فواره آب را به هوا پرتاب کرد.)

35. jur/jus (قانون)

معنی: قانون
مثال: jury /ˈdʒʊəri/ – هیئت منصفه
ترجمه: The jury reached a unanimous verdict.
(هیئت منصفه به یک حکم واحد رسید.)

36. log (کلمه، سخن)

معنی: کلمه یا سخن
مثال: dialogue /ˈdaɪəlɒɡ/ – گفت‌وگو
ترجمه: The movie had very interesting dialogue.
(فیلم گفت‌وگوی بسیار جالبی داشت.)

37. min (کوچک)

معنی: کوچک
مثال: minimum /ˈmɪnɪməm/ – حداقل
ترجمه: The minimum age to drive is 18.
(حداقل سن برای رانندگی 18 سال است.)

38. mort (مرگ)

معنی: مرگ
مثال: mortal /ˈmɔːrtəl/ – فانی
ترجمه: All humans are mortal.
(همه انسان‌ها فانی هستند.)

39. mov/mot (حرکت کردن)

معنی: حرکت کردن
مثال: motion /ˈməʊʃən/ – حرکت
ترجمه: The motion of the car made me sleepy.
(حرکت ماشین باعث شد خوابم بگیرد.)

40. omni (همه)

معنی: همه
مثال: omnivorous /ɒmˈnɪvərəs/ – همه‌چیزخوار
ترجمه: Bears are omnivorous animals.
(خرس‌ها حیوانات همه‌چیزخوار هستند.)

41. path (احساس، رنج)

معنی: احساس یا رنج
مثال: sympathy /ˈsɪmpəθi/ – همدردی
ترجمه: I felt sympathy for the homeless man.
(نسبت به آن مرد بی‌خانمان احساس همدردی کردم.)

42. ped/pod (پا)

معنی: پا
مثال: pedestrian /pəˈdɛstriən/ – عابر پیاده
ترجمه: Pedestrians should use the crosswalk.
(عابران پیاده باید از خط عابر استفاده کنند.)

43. phil (عشق)

معنی: عشق
مثال: philosophy /fɪˈlɒsəfi/ – فلسفه
ترجمه: She is studying philosophy at the university.
(او در دانشگاه فلسفه می‌خواند.)

44. phon (صدا)

معنی: صدا
مثال: symphony /ˈsɪmfəni/ – سمفونی
ترجمه: The orchestra played a beautiful symphony.
(ارکستر یک سمفونی زیبا اجرا کرد.)

45. poly (بسیار)

معنی: بسیار
مثال: polytheism /ˈpɒlɪθiːɪzəm/ – چندخدایی
ترجمه: Polytheism was common in ancient cultures.
(چندخدایی در فرهنگ‌های باستانی رایج بود.)

46. port (حمل کردن)

معنی: حمل کردن
مثال: transport /ˈtrænspɔːt/ – حمل و نقل
ترجمه: Goods are transported by trucks.
(کالاها با کامیون حمل می‌شوند.)

47. scrib/script (نوشتن)

معنی: نوشتن
مثال: manuscript /ˈmænjʊskrɪpt/ – نسخه خطی
ترجمه: The museum displayed an ancient manuscript.
(موزه یک نسخه خطی باستانی را به نمایش گذاشت.)

48. sent/sens (احساس کردن)

معنی: احساس کردن
مثال: sensation /sɛnˈseɪʃən/ – احساس
ترجمه: I had a strange sensation in my arm.
(احساس عجیبی در بازویم داشتم.)

49. spec (دیدن)

معنی: دیدن
مثال: spectator /ˈspɛkteɪtə/ – تماشاچی
ترجمه: The spectators cheered during the game.
(تماشاگران در طول بازی تشویق کردند.)

50. struct (ساختن)

معنی: ساختن
مثال: structure /ˈstrʌkʧə/ – ساختار
ترجمه: The building’s structure is very strong.
(ساختار ساختمان بسیار قوی است.)

ریشه کلمات انگلیسی
ریشه کلمات انگلیسی

51. tele (دور)

معنی: دور
مثال: telescope /ˈtɛlɪskəʊp/ – تلسکوپ
ترجمه: We used a telescope to observe the stars.
(ما از تلسکوپ برای مشاهده ستارگان استفاده کردیم.)

52. terr (زمین)

معنی: زمین
مثال: territory /ˈtɛrɪtəri/ – قلمرو
ترجمه: The bird defends its territory from intruders.
(پرنده از قلمرو خود در برابر مزاحمان دفاع می‌کند.)

53. therm (گرما)

معنی: گرما
مثال: thermal /ˈθɜːməl/ – حرارتی
ترجمه: The thermal blanket kept him warm.
(پتو حرارتی او را گرم نگه داشت.)

54. tract (کشیدن)

معنی: کشیدن
مثال: attract /əˈtrækt/ – جذب کردن
ترجمه: The flowers attract bees with their color.
(گل‌ها زنبورها را با رنگ خود جذب می‌کنند.)

55. vac (خالی)

معنی: خالی
مثال: vacuum /ˈvækjuːm/ – خلأ
ترجمه: Space is a vacuum with no air.
(فضا یک خلأ بدون هوا است.)

56. ver (حقیقت)

معنی: حقیقت
مثال: verify /ˈvɛrɪfaɪ/ – تایید کردن
ترجمه: Can you verify your identity?
(آیا می‌توانید هویت خود را تأیید کنید؟)

57. viv/vit (زندگی)

معنی: زندگی
مثال: vivid /ˈvɪvɪd/ – زنده، واضح
ترجمه: I have vivid memories of my childhood.
(خاطرات واضحی از دوران کودکی دارم.)

58. voc/vok (صدا، فراخواندن)

معنی: صدا، فراخواندن
مثال: vocal /ˈvəʊkəl/ – صوتی
ترجمه: She has a beautiful vocal tone.
(او صدای زیبایی دارد.)

59. volv/volut (چرخیدن)

معنی: چرخیدن
مثال: revolve /rɪˈvɒlv/ – چرخیدن
ترجمه: The planets revolve around the sun.
(سیارات به دور خورشید می‌چرخند.)

60. zo (حیوان)

معنی: حیوان
مثال: zoology /zuˈɒlədʒi/ – جانورشناسی
ترجمه: He is studying zoology at the university.
(او در دانشگاه جانورشناسی می‌خواند.)

61. auto (خود)

معنی: خود
مثال: automatic /ˌɔːtəˈmætɪk/ – خودکار
ترجمه: The doors open automatically.
(درها به طور خودکار باز می‌شوند.)

62. bene (خوب)

معنی: خوب
مثال: benefactor /ˈbɛnɪfæktər/ – نیکوکار
ترجمه: The benefactor donated a large sum of money.
(نیکوکار مبلغ زیادی اهدا کرد.)

63. cent (صد)

معنی: صد
مثال: century /ˈsɛntʃəri/ – قرن
ترجمه: The building is over a century old.
(این ساختمان بیش از صد سال قدمت دارد.)

64. circum (دور)

معنی: دور
مثال: circumference /səˈkʌmfərəns/ – محیط
ترجمه: The circumference of the circle is 20 cm.
(محیط دایره 20 سانتی‌متر است.)

65. contra (ضد)

معنی: ضد
مثال: contradict /ˌkɒntrəˈdɪkt/ – تناقض داشتن
ترجمه: His actions contradict his words.
(رفتارهای او با گفته‌هایش تناقض دارد.)

66. extra (بیشتر)

معنی: بیشتر
مثال: extraordinary /ɪkˈstrɔːdnri/ – فوق‌العاده
ترجمه: She has an extraordinary talent for music.
(او استعداد فوق‌العاده‌ای در موسیقی دارد.)

67. homo (همانند)

معنی: همانند
مثال: homogeneous /ˌhɒməˈdʒiːniəs/ – همگن
ترجمه: The population of the village is homogeneous.
(جمعیت روستا همگن است.)

68. micro (کوچک)

معنی: کوچک
مثال: microscope /ˈmaɪkrəskəʊp/ – میکروسکوپ
ترجمه: The scientist used a microscope to examine the cells.
(دانشمند از میکروسکوپ برای بررسی سلول‌ها استفاده کرد.)

69. multi (چندین)

معنی: چندین
مثال: multicolored /ˌmʌltɪˈkʌləd/ – چندرنگ
ترجمه: The multicolored balloons decorated the room.
(بادکنک‌های چندرنگ اتاق را تزئین کردند.)

70. quad (چهار)

معنی: چهار
مثال: quadrant /ˈkwɒdrənt/ – ربع
ترجمه: The map is divided into four quadrants.
(نقشه به چهار ربع تقسیم شده است.)

71. quint (پنج)

معنی: پنج
مثال: quintuplet /kwɪnˈtjuːplɪt/ – پنج‌قلو
ترجمه: The quintuplets celebrated their birthday together.
(پنج‌قلوها تولدشان را با هم جشن گرفتند.)

72. retro (عقب)

معنی: عقب
مثال: retroactive /ˌrɛtrəʊˈæktɪv/ – عطف به ما سبق
ترجمه: The new law is not retroactive.
(قانون جدید عطف به ماسبق نمی‌شود.)

73. semi (نیمه)

معنی: نیمه
مثال: semicircle /ˈsɛmɪˌsɜːkəl/ – نیم‌دایره
ترجمه: The chairs were arranged in a semicircle.
(صندلی‌ها به صورت نیم‌دایره چیده شده بودند.)

74. super (بالا، فراتر)

معنی: بالا، فراتر
مثال: supernatural /ˌsuːpəˈnæʧrəl/ – ماوراءالطبیعه
ترجمه: She believes in supernatural beings.
(او به موجودات ماوراءالطبیعه باور دارد.)

75. tri (سه)

معنی: سه
مثال: tricycle /ˈtraɪsɪkl/ – سه‌چرخه
ترجمه: The child rode his tricycle around the park.
(کودک سه‌چرخه‌اش را دور پارک راند.)

76. uni (یک)

معنی: یک
مثال: unicycle /ˈjuːnɪˌsaɪkl/ – تک‌چرخه
ترجمه: He can ride a unicycle skillfully.
(او می‌تواند به مهارت روی تک‌چرخه سوار شود.)

77. vac (خالی)

معنی: خالی
مثال: vacant /ˈveɪkənt/ – خالی
ترجمه: The room was vacant and ready for use.
(اتاق خالی بود و آماده استفاده.)

78. vert/vers (چرخاندن، تغییر جهت دادن)

معنی: چرخاندن، تغییر جهت دادن
مثال: invert /ɪnˈvɜːt/ – وارونه کردن
ترجمه: He inverted the glass to dry it.
(او لیوان را وارونه کرد تا خشک شود.)

79. vid/vis (دیدن)

معنی: دیدن
مثال: visible /ˈvɪzɪbl/ – قابل مشاهده
ترجمه: The mountains were clearly visible in the distance.
(کوه‌ها به وضوح در دوردست قابل مشاهده بودند.)

80. volv/volut (چرخاندن)

معنی: چرخاندن
مثال: revolve /rɪˈvɒlv/ – چرخیدن
ترجمه: The earth revolves around the sun.
(زمین به دور خورشید می‌چرخد.)

81. bell (جنگ)

معنی: جنگ
مثال: bellicose /ˈbɛlɪkəʊs/ – جنگ‌طلب
ترجمه: The bellicose leader led his country into conflict.
(رهبر جنگ‌طلب کشورش را به درگیری هدایت کرد.)

82. cide (کشتن)

معنی: کشتن
مثال: homicide /ˈhɒmɪsaɪd/ – قتل
ترجمه: The police investigated the homicide.
(پلیس قتل را مورد بررسی قرار داد.)

83. clin (خم شدن)

معنی: خم شدن
مثال: recline /rɪˈklaɪn/ – تکیه دادن
ترجمه: She reclined on the sofa and closed her eyes.
(او روی مبل تکیه داد و چشمانش را بست.)

84. clud/clus (بستن)

معنی: بستن
مثال: exclude /ɪkˈskluːd/ – خارج کردن
ترجمه: They excluded him from the meeting.
(آن‌ها او را از جلسه بیرون کردند.)

85. cor/cour (قلب)

معنی: قلب
مثال: courage /ˈkʌrɪdʒ/ – شجاعت
ترجمه: It takes courage to stand up for what is right.
(شجاعت می‌خواهد که برای حق ایستادگی کنی.)

86. dem (مردم)

معنی: مردم
مثال: democracy /dɪˈmɒkrəsi/ – دموکراسی
ترجمه: Democracy is based on the will of the people.
(دموکراسی بر اساس اراده مردم است.)

87. derm (پوست)

معنی: پوست
مثال: dermatology /ˌdɜːrməˈtɒlədʒi/ – پوست‌شناسی
ترجمه: He is studying dermatology to become a skin specialist.
(او در حال تحصیل در رشته پوست‌شناسی است تا متخصص پوست شود.)

88. fid (ایمان)

معنی: ایمان
مثال: fidelity /fɪˈdɛlɪti/ – وفاداری
ترجمه: Fidelity is an important aspect of relationships.
(وفاداری یک جنبه مهم در روابط است.)

89. fract (شکستن)

معنی: شکستن
مثال: fracture /ˈfrækʧər/ – شکستگی
ترجمه: He suffered a fracture in his leg after the fall.
(او پس از سقوط دچار شکستگی پا شد.)

90. greg (گروه)

معنی: گروه
مثال: congregate /ˈkɒŋɡrɪɡeɪt/ – گرد هم آمدن
ترجمه: People congregated in the town square.
(مردم در میدان شهر گرد هم آمدند.)

91. jud (قضاوت کردن)

معنی: قضاوت کردن
مثال: judicial /dʒuːˈdɪʃəl/ – قضایی
ترجمه: The judicial system is responsible for interpreting the law.
(سیستم قضایی مسئول تفسیر قانون است.)

92. leg (قانون)

معنی: قانون
مثال: legal /ˈliːɡəl/ – قانونی
ترجمه: She is studying to become a legal advisor.
(او در حال تحصیل برای تبدیل شدن به مشاور حقوقی است.)

93. lit (حرف، نامه)

معنی: حرف، نامه
مثال: literature /ˈlɪtərɪʧər/ – ادبیات
ترجمه: She has a deep passion for English literature.
(او علاقه عمیقی به ادبیات انگلیسی دارد.)

94. loqu/locut (صحبت کردن)

معنی: صحبت کردن
مثال: eloquent /ˈɛləkwənt/ – سخنور
ترجمه: The speaker was eloquent and held the audience’s attention.
(سخنران بسیار سخنور بود و توجه مخاطبان را جلب کرد.)

95. magn (بزرگ)

معنی: بزرگ
مثال: magnify /ˈmæɡnɪfaɪ/ – بزرگ‌نمایی کردن
ترجمه: The microscope magnifies tiny objects.
(میکروسکوپ اشیای کوچک را بزرگ‌نمایی می‌کند.)

96. mar (دریا)

معنی: دریا
مثال: marine /məˈriːn/ – دریایی
ترجمه: She is interested in marine biology.
(او به زیست‌شناسی دریایی علاقه‌مند است.)

97. mut (تغییر)

معنی: تغییر
مثال: mutate /mjuːˈteɪt/ – جهش یافتن
ترجمه: The virus can mutate into different strains.
(ویروس می‌تواند به سویه‌های مختلف جهش یابد.)

98. nav (کشتی)

معنی: کشتی
مثال: navigate /ˈnævɪɡeɪt/ – هدایت کردن
ترجمه: The captain navigated the ship through the storm.
(کاپیتان کشتی را در طول طوفان هدایت کرد.)

99. rupt (شکستن)

معنی: شکستن
مثال: disrupt /dɪsˈrʌpt/ – مختل کردن
ترجمه: The noise disrupted the meeting.
(صدا جلسه را مختل کرد.)

100. scribe/script (نوشتن)

معنی: نوشتن
مثال: describe /dɪˈskraɪb/ – توصیف کردن
ترجمه: Can you describe what happened?
(آیا می‌توانید آنچه اتفاق افتاد را توصیف کنید؟)

 

سخن آخر

100 مورد از ریشه کلمات انگلیسی را به همراه معنی و مثال با هم دیدیم. این لیست کامل 100 ریشه کلمه در زبان انگلیسی به همراه مثال‌ها و ترجمه، به شما کمک می‌کند تا کلمات پیچیده‌تری را درک کنید و بتوانید معانی آن‌ها را به سادگی تشخیص دهید. ریشه کلمات انگلیسی به ویژه برای امتحان های سختی مثل آیلتس و تافل که همیشه با لغات سخت و جدیدی در آن ها روبرو هستیم بسیار مفید هستند. این آموزش را به عنوان مکملی برای فهرست بالا به شما عزیزان پیشنهاد میکنیم. اگر هدف شما امتحان آیلتس هست حتما در کانال آموزش های روزانه آیلتس ما در تلگرام همراه باشید ❤️

  

  

5 1 رای
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

مطالب جدید

  

error: Content is protected !!

بهترین زمان برای یادگیری...

با 35% تخفیف! فرصت را از دست ندهید و در کلاس‌های آنلاین آیلتس ثبت نام کنید. شروع کلاس‌ها از هفته اول آبان ماه 1403

برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن زیر تماس حاصل کنید و اخبار آیلتس 2 را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.