معنی Turning point در زبان انگلیسی
عبارت “turning point” یکی از اصطلاحات مهم و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که به معنی نقطه عطف یا لحظه سرنوشتساز میباشد. این عبارت به زمان یا رویدادی اشاره دارد که تغییری اساسی و تعیینکننده در مسیر زندگی، داستان یا وضعیت رخ میدهد. آموزش 500 اصطلاح کاربردی انگلیسی با ترجمه فارسی پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
معنی و کاربرد
“Turning point” به لحظهای حساس و مهم اشاره دارد که باعث تغییر مسیر یا نتیجه میشود. این عبارت معمولاً برای توصیف لحظات مهم در زندگی شخصی، تاریخ، داستانها یا رویدادها استفاده میشود1.نحوه استفاده:
- در جملات برای اشاره به تغییرات مهم
- در روایتها برای نشان دادن نقطه اوج داستان
- در تحلیلهای تاریخی برای اشاره به رویدادهای سرنوشتساز
10 مثال با Turning point همراه با معنی فارسی
- The invention of the internet was a turning point in human communication.
اختراع اینترنت نقطه عطفی در ارتباطات انسانی بود. - Her decision to quit her job was a major turning point in her career.
تصمیم او برای ترک شغلش نقطه عطف مهمی در حرفهاش بود. - The Battle of Stalingrad was a turning point in World War II.
نبرد استالینگراد نقطه عطفی در جنگ جهانی دوم بود. - Meeting his future wife was a turning point in John’s life.
ملاقات با همسر آیندهاش نقطه عطفی در زندگی جان بود. - The company’s new product launch marked a turning point in its financial fortunes.
عرضه محصول جدید شرکت نقطه عطفی در وضعیت مالی آن بود. - The civil rights movement was a turning point in American history.
جنبش حقوق مدنی نقطه عطفی در تاریخ آمریکا بود. - Discovering her passion for painting was a turning point in Sarah’s artistic journey.
کشف علاقهاش به نقاشی نقطه عطفی در مسیر هنری سارا بود. - The team’s comeback in the second half was the turning point of the match.
بازگشت تیم در نیمه دوم نقطه عطف مسابقه بود. - The fall of the Berlin Wall was a turning point in European politics.
سقوط دیوار برلین نقطه عطفی در سیاست اروپا بود. - His near-death experience became a turning point in his spiritual life.
تجربه نزدیک به مرگ او نقطه عطفی در زندگی معنویاش شد. - The industrial revolution was a turning point in human history.
انقلاب صنعتی نقطه عطفی در تاریخ بشر بود. - Her promotion to CEO marked a turning point in her professional life.
ارتقای او به مقام مدیرعامل نقطه عطفی در زندگی حرفهایاش بود. - The discovery of penicillin was a turning point in medical science.
کشف پنیسیلین نقطه عطفی در علم پزشکی بود. - The economic crisis of 2008 was a turning point for global financial markets.
بحران اقتصادی سال 2008 نقطه عطفی برای بازارهای مالی جهانی بود. - Winning the scholarship was a turning point in her academic career.
برنده شدن بورس تحصیلی نقطه عطفی در مسیر تحصیلی او بود. - The assassination of Julius Caesar was a turning point in Roman history.
ترور ژولیوس سزار نقطه عطفی در تاریخ روم بود. - The introduction of smartphones was a turning point in mobile technology.
معرفی گوشیهای هوشمند نقطه عطفی در فناوری موبایل بود. - Her decision to adopt a child was a turning point in her personal life.
تصمیم او برای فرزندخواندگی نقطه عطفی در زندگی شخصیاش بود. - The Enlightenment was a turning point in European intellectual history.
عصر روشنگری نقطه عطفی در تاریخ فکری اروپا بود. - The company’s decision to go public was a turning point in its growth strategy.
تصمیم شرکت برای عرضه عمومی سهام نقطه عطفی در استراتژی رشد آن بود.
اصطلاحات مشابه با Turning point
- Watershed moment: لحظهای که تغییری بزرگ ایجاد میکند.
مثال: The fall of the Berlin Wall was a watershed moment in European history. - Pivotal point: نقطه محوری که باعث تغییر مسیر میشود.
مثال: His decision to change careers was a pivotal point in his life. - Game changer: عاملی که قوانین بازی را تغییر میدهد.
مثال: The invention of the smartphone was a game changer in the tech industry. - Crossroads: نقطهای که در آن باید تصمیم مهمی گرفته شود.
مثال: She found herself at a crossroads in her career. - Tipping point: لحظهای که تغییری کوچک باعث تغییری بزرگ میشود.
مثال: The protest movement reached its tipping point when the government made concessions.
استفاده در آزمون IELTS
استفاده از عبارت “turning point” در آزمون IELTS میتواند نشاندهنده تسلط شما بر زبان انگلیسی باشد. این عبارت در هر دو بخش Speaking و Writing قابل استفاده است.در Speaking:
- Task 2: میتوانید از این عبارت برای توصیف تغییرات مهم در زندگی خود یا جامعه استفاده کنید.
مثال: “The day I started university was a turning point in my life. It opened up new opportunities and changed my perspective on many things.”
در Writing:
- Task 2: این عبارت میتواند در نوشتن مقالههای تحلیلی یا توصیفی مفید باشد.
مثال: “The industrial revolution was a major turning point in human history, leading to significant changes in society, economy, and technology.”
استفاده مناسب از این عبارت میتواند به افزایش نمره شما در بخشهای Lexical Resource و Coherence and Cohesion کمک کند.
نتیجهگیری
معنی عبارت “turning point” را به همراه 20 مثال با هم دیدیم. “Turning point” عبارتی قدرتمند و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که برای توصیف لحظات مهم و تغییرات اساسی استفاده میشود. آشنایی با این عبارت و استفاده صحیح از آن میتواند به بهبود مهارتهای زبانی شما کمک کند و در موقعیتهای مختلف، از جمله آزمونهای زبان مانند IELTS، مفید واقع شود. با تمرین و استفاده مداوم از این عبارت در گفتار و نوشتار، میتوانید آن را به بخشی طبیعی از واژگان خود تبدیل کنید. در این آموزش از یکی از سایت های معتبر در زمینه آموزش آیلتس همچنین میتوانید اصطلاحات آیلتسی خوبی را برای اسپیکینگ ببینید. همچنین در کانال تلگرام اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی آموزش های روزانه ما را در دسترس خواهید داشت.