معنی اصطلاح The next thing I knew
عبارت “The next thing I knew” یک اصطلاح محاورهای معمولاً به معنی “تا به خودم آمدم” یا “ناگهان و به طور غیرمنتظره” است. که به طور معمول زمانی استفاده میشود که فرد در حال شرح دادن تغییرات ناگهانی یا پیشامدهایی است که به سرعت پس از اتفاقی دیگر رخ داده است. این عبارت به طور معمول برای توصیف وقایع یا موقعیتهایی استفاده میشود که تغییرات سریع یا غیرمنتظرهای در آنها اتفاق افتاده و فرد نمیتوانسته پیشبینی کند که چه خواهد شد. آموزش 500 اصطلاح کاربردی انگلیسی با ترجمه فارسی پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
معنی و نحوه استفاده از عبارت
عبارت “The next thing I knew” به طور خاص در موقعیتهایی به کار میرود که شخص در حال شرح رویدادهایی است که به سرعت رخ دادهاند و معمولاً حس غافلگیری و عدم آگاهی از آنچه قرار است اتفاق بیفتد را منتقل میکند. این عبارت بیشتر در مکالمات غیررسمی استفاده میشود، ولی در نوشتار هم میتواند کاربرد داشته باشد.
برای ساختار آن، ابتدا یک موقعیت یا اتفاقی که پیش از آن رخ داده را بیان میکنید، و سپس عبارت “The next thing I knew” را برای معرفی نتیجه یا تغییر ناگهانی استفاده میکنید.
مثال:
- I was walking down the street, and the next thing I knew, I was in a hospital bed.
(من داشتم در خیابان قدم میزدم و بعد از آنچه که میدانستم، در تخت بیمارستان بودم.)
20 جمله با عبارت “The next thing I knew” و معنی فارسی آنها
I was reading a book, and the next thing I knew, I had fallen asleep.
(من داشتم کتاب میخواندم و بعد از آنچه که میدانستم، خوابم برد.)He was talking about his plans, and the next thing I knew, he was leaving the company.
(او داشت درباره برنامههایش صحبت میکرد و بعد از آنچه که میدانستم، شرکت را ترک کرد.)We were having a normal conversation, and the next thing I knew, she was crying.
(ما در حال گفتوگوی عادی بودیم و بعد از آنچه که میدانستم، او گریه میکرد.)I was making dinner, and the next thing I knew, the kitchen was full of smoke.
(من داشتم شام درست میکردم و بعد از آنچه که میدانستم، آشپزخانه پر از دود شده بود.)We were driving along the highway, and the next thing I knew, the car broke down.
(ما داشتیم در اتوبان رانندگی میکردیم و بعد از آنچه که میدانستم، ماشین خراب شد.)I was at work, and the next thing I knew, I had been promoted.
(من در محل کار بودم و بعد از آنچه که میدانستم، ترفیع گرفتم.)He was playing soccer, and the next thing I knew, he had injured his leg.
(او در حال فوتبال بازی کردن بود و بعد از آنچه که میدانستم، پایش آسیب دید.)We were watching a movie, and the next thing I knew, the power went out.
(ما داشتیم فیلم میدیدیم و بعد از آنچه که میدانستم، برق رفت.)I was walking in the park, and the next thing I knew, it started raining heavily.
(من در پارک داشتم قدم میزدم و بعد از آنچه که میدانستم، باران شدیدی شروع به باریدن کرد.)She was studying for the exam, and the next thing I knew, she had passed it with flying colors.
(او در حال مطالعه برای امتحان بود و بعد از آنچه که میدانستم، آن را با موفقیت کامل گذراند.)I was cooking dinner, and the next thing I knew, the whole meal was burnt.
(من داشتم شام درست میکردم و بعد از آنچه که میدانستم، کل غذا سوخته بود.)He was planning a trip to Italy, and the next thing I knew, he was already there.
(او داشت برنامهریزی میکرد برای سفر به ایتالیا و بعد از آنچه که میدانستم، او در آنجا بود.)I was waiting at the bus stop, and the next thing I knew, the bus had left.
(من در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم و بعد از آنچه که میدانستم، اتوبوس رفته بود.)They were talking about the weather, and the next thing I knew, they were arguing.
(آنها درباره هوا صحبت میکردند و بعد از آنچه که میدانستم، آنها شروع به دعوا کردند.)I was listening to music, and the next thing I knew, the speaker stopped working.
(من داشتم به موسیقی گوش میدادم و بعد از آنچه که میدانستم، بلندگو خراب شد.)We were enjoying our vacation, and the next thing I knew, we had to come back home early.
(ما در حال لذت بردن از تعطیلات بودیم و بعد از آنچه که میدانستم، مجبور شدیم زودتر به خانه برگردیم.)I was talking to my friend, and the next thing I knew, I had lost my wallet.
(من داشتم با دوستم صحبت میکردم و بعد از آنچه که میدانستم، کیف پولم را گم کرده بودم.)I was reading a message, and the next thing I knew, my phone froze.
(من داشتم پیامی میخواندم و بعد از آنچه که میدانستم، گوشیام یخ زد.)I was planning my weekend, and the next thing I knew, it was already Monday.
(من داشتم آخر هفتهام را برنامهریزی میکردم و بعد از آنچه که میدانستم، دیگر دوشنبه شده بود.)She was smiling, and the next thing I knew, she was leaving the room.
(او در حال لبخند زدن بود و بعد از آنچه که میدانستم، از اتاق بیرون رفت.)
دیگر اصطلاحات مشابه The next thing I knew
“Before I knew it”: این عبارت در معنی مشابه به “The next thing I knew” است و برای توصیف زمانی که چیزی به سرعت اتفاق میافتد و فرد به سختی متوجه تغییرات میشود، استفاده میشود.
مثال: I was walking home, and before I knew it, it was already dark.
(من داشتم به خانه میرفتم و قبل از اینکه بفهمم، شب شده بود.)“All of a sudden”: این عبارت به معنی “ناگهان” است و به تغییرات یا رویدادهایی اشاره دارد که به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی رخ میدهند.
مثال: We were having a peaceful conversation, and all of a sudden, the phone rang.
(ما در حال صحبت آرام بودیم و ناگهان تلفن زنگ زد.)“Out of the blue”: به معنی “از هیچجا” یا “ناگهان” است. این اصطلاح زمانی به کار میرود که اتفاقی بدون هیچ پیشزمینهای رخ دهد.
مثال: He called me out of the blue after years of silence.
(او بعد از سالها سکوت ناگهان به من زنگ زد.)
استفاده از عبارت در اسپیکینگ و رایتینگ آیلتس
در آزمونهای آیلتس، استفاده از این گونه عبارات در هر دو بخش اسپیکینگ و رایتینگ میتواند به شما کمک کند تا نمره بالاتری بگیرید. این نوع عبارات نشاندهنده مهارت شما در استفاده از اصطلاحات طبیعی و محاورهای است که در زبان انگلیسی روزمره رایج است.
در اسپیکینگ: وقتی از این نوع عبارات استفاده میکنید، مکالمه شما بیشتر به حالت طبیعی و محاورهای نزدیک میشود. برای مثال، اگر از شما خواسته شود که در مورد یک حادثه یا تجربه ناگهانی صحبت کنید، میتوانید از “The next thing I knew” برای توصیف آن استفاده کنید.
مثال در اسپیکینگ: “I was having a great time at the party, and the next thing I knew, I had spilled my drink all over the floor!”
(من در مهمانی وقت خوبی میگذروندم و بعد از آنچه که میدانستم، نوشیدنیام رو روی زمین ریختم!)در رایتینگ: استفاده از این عبارت در رایتینگ رسمی نیز میتواند به نوشتار شما رنگ و بوی طبیعی بدهد و احساس زنده بودن را به خواننده منتقل کند. برای مثال، در نوشتن داستان یا شرح تجربهای، این نوع عبارات کمک میکند که داستان شما پرجنبوجوش و قابل درک باشد.
مثال در رایتینگ: “I was writing my thesis for hours, and the next thing I knew, it was already midnight.”
(من داشتم ساعتها پایاننامهام را مینوشتم و بعد از آنچه که میدانستم، ساعت نیمهشب شده بود.)
نتیجهگیری
معنی The next thing I knew را با 20 مثال با هم دیدیم. عبارت “The next thing I knew” یک ابزار قدرتمند در زبان انگلیسی است که به شما کمک میکند رویدادهای ناگهانی یا غیرمنتظره را به شیوهای طبیعی و جذاب شرح دهید. این عبارت میتواند در هر دو بخش اسپیکینگ و رایتینگ آزمون آیلتس برای افزایش نمره شما مفید واقع شود.در این آموزش از یکی از سایت های معتبر در زمینه آموزش آیلتس همچنین میتوانید اصطلاحات آیلتسی خوبی را برای اسپیکینگ ببینید. همچنین در کانال تلگرام اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی آموزش های روزانه ما را در دسترس خواهید داشت.