داستان کوتاه انگلیسی سطح متوسط درباره حیوانات خانگی
در اینجا یک داستان کوتاه انگلیسی درباره موضوع “حیوانات خانگی” در 1000 کلمه و سطح متوسط یا intermediate را با هم میبینیم. ترجمه فارسی هر پاراگراف زیر آن نوشته شده و در ادامه مهم ترین لغات آکادمیک این لکچر به صورت جداگانه معنی شده و مثال های تکمیلی برای آن نوشته شده است. مجموعه کامل داستان های کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی درباره موضوعات مختلف و سطح های مختلف را در همین وبسایت دنبال بفرمایید. دانلود رایگان 1000 داستان کوتاه انگلیسی سطح مقدماتی تا پیشرفته پیشنهاد بعدی ما به شما عزیزان است.
داستان انگلیسی 6 پاراگرافی درباره “حیوانات خانگی” با ترجمه فارسی
The Story of Timmy and His Pet Dog
Paragraph 1: A New Home for Timmy
Timmy was a young boy who lived in a small town. One day, his parents surprised him with a special gift: a puppy! Timmy had always wanted a dog, and now, his dream had come true. The puppy was small and fluffy, with brown fur and big, curious eyes. Timmy named him Max. Max quickly became part of the family. He followed Timmy everywhere, from the kitchen to the garden. Timmy loved playing with Max, and they spent hours running around the yard together.
تیمی پسری جوان بود که در یک شهر کوچک زندگی میکرد. یک روز، والدینش او را با یک هدیه ویژه شگفتزده کردند: یک تولهسگ! تیمی همیشه میخواست یک سگ داشته باشد و حالا رویایش به حقیقت پیوسته بود. تولهسگ کوچک و پشمالو بود، با پوست قهوهای و چشمان بزرگ و کنجکاو. تیمی او را مکس نامید. مکس به سرعت بخشی از خانواده شد. او همیشه تیمی را در هر جایی دنبال میکرد، از آشپزخانه تا حیاط. تیمی عاشق بازی با مکس بود و ساعتها در حیاط با هم میدویدند.
Paragraph 2: Max’s Growth
As the weeks passed, Max grew bigger and stronger. He started to learn new tricks. Timmy taught him to sit, stay, and roll over. Max was very smart, and it didn’t take long for him to learn everything. Timmy was very proud of his dog. He would show Max off to his friends, who were always amazed at how well-behaved he was. Max loved his training sessions and always tried his best to please Timmy.
با گذشت هفتهها، مکس بزرگتر و قویتر شد. او شروع به یادگیری حرکات جدید کرد. تیمی به او یاد داد که بنشیند، بماند و غلت بزند. مکس خیلی باهوش بود و زمان زیادی طول نکشید که همه چیز را یاد بگیرد. تیمی به سگش افتخار میکرد. او مکس را به دوستانش نشان میداد، که همیشه از اینکه چقدر خوب رفتار میکند شگفتزده میشدند. مکس جلسات آموزشیاش را دوست داشت و همیشه سعی میکرد بهترین باشد تا تیمی را خوشحال کند.
Paragraph 3: A Day in the Park
One sunny afternoon, Timmy and Max went to the park. There were many other dogs there, and Timmy was excited for Max to meet them. Max quickly ran over to a group of dogs playing with a ball. At first, Max was a little shy, but soon he started playing too. He chased the ball, jumped high, and made new friends. Timmy laughed and cheered for Max. They spent the whole afternoon in the park, and Max was so tired that he fell asleep in the car on the way home.
یک بعدازظهر آفتابی، تیمی و مکس به پارک رفتند. سگهای زیادی در آنجا بودند و تیمی برای ملاقات مکس با آنها هیجانزده بود. مکس به سرعت به گروهی از سگها که با یک توپ بازی میکردند دوید. ابتدا مکس کمی خجالتی بود، اما به زودی شروع به بازی کرد. او توپ را دنبال میکرد، بلند میپرید و دوستان جدیدی پیدا کرد. تیمی میخندید و برای مکس تشویق میکرد. آنها تمام بعدازظهر را در پارک گذراندند و مکس آنقدر خسته شد که در راه خانه در ماشین خوابید.
Paragraph 4: A Special Bond
As time passed, Timmy and Max developed a very strong bond. Max was not just a pet, but a best friend. Whenever Timmy felt sad or lonely, Max would sit next to him and rest his head on his lap. This made Timmy feel better. Max was always there for him, and their friendship grew stronger every day. Timmy promised to take care of Max forever, just like Max took care of him with his love and loyalty.
با گذشت زمان، تیمی و مکس رابطهای بسیار قوی ایجاد کردند. مکس فقط یک حیوان خانگی نبود، بلکه بهترین دوست بود. هر وقت تیمی احساس غم یا تنهایی میکرد، مکس کنار او مینشست و سرش را روی دامنش میگذاشت. این کار تیمی را راحتتر میکرد. مکس همیشه کنار او بود و دوستی آنها هر روز قویتر میشد. تیمی قول داد که همیشه از مکس مراقبت کند، درست مانند مکس که با عشق و وفاداری از او مراقبت میکرد.
Paragraph 5: The Challenge
One day, Max got sick. He stopped eating and seemed very tired. Timmy was worried and took Max to the veterinarian. The doctor said that Max had a small infection, but he would be okay with some medicine. Timmy felt relieved and made sure to give Max the medicine every day. He took care of Max with extra love and patience. Soon, Max was back to his playful self, running around and wagging his tail.
یک روز، مکس بیمار شد. او دیگر غذا نمیخورد و خیلی خسته به نظر میرسید. تیمی نگران شد و مکس را به دامپزشک برد. پزشک گفت که مکس یک عفونت کوچک دارد، اما با مصرف دارو خوب خواهد شد. تیمی احساس راحتی کرد و هر روز دارو را به مکس داد. او با عشق و صبر بیشتری از مکس مراقبت کرد. به زودی، مکس دوباره به حالت بازیگوش خود برگشت و شروع به دویدن و تکان دادن دمش کرد.
Paragraph 6: Forever Friends
Years went by, and Timmy grew up, but Max was always by his side. They went on many adventures together, from hiking in the mountains to swimming in the lake. Max remained Timmy’s best friend and never left him. Timmy realized that pets are not just animals—they are family. Max had given him so much love, and now it was Timmy’s turn to take care of him, no matter how old he got.
سالها گذشت و تیمی بزرگ شد، اما مکس همیشه کنار او بود. آنها با هم ماجراجوییهای زیادی داشتند، از پیادهروی در کوهها گرفته تا شنا در دریاچه. مکس همیشه بهترین دوست تیمی بود و هیچگاه او را ترک نکرد. تیمی فهمید که حیوانات خانگی فقط حیوان نیستند—آنها خانواده هستند. مکس به او عشق زیادی داده بود و حالا نوبت تیمی بود که از او مراقبت کند، مهم نبود مکس چقدر پیر میشد.
10 لغت آکادمیک از داستان کوتاه بالا به همراه جمله سازی و ترجمه فارسی
از داستان کوتاه انگلیسی بالا درباره حیوانات خانگی مجموعا 10 لغت را انتخاب کرده ایم که در ادامه نگاه دقیق تری به آن ها خواهیم داشت.
Academic Vocabulary in the Story
- Puppy – A young dog.
- Example: “The puppy is very cute.”
.تولهسگ خیلی بامزه است
- Example: “The puppy is very cute.”
- Curious – Eager to learn or know.
- Example: “The curious child asked many questions.”
.کودک کنجکاو سوالات زیادی پرسید
- Example: “The curious child asked many questions.”
- Bond – A strong connection or relationship.
- Example: “They share a special bond.”
.آنها یک رابطه خاص دارند
- Example: “They share a special bond.”
- Veterinarian – A doctor for animals.
- Example: “The veterinarian gave the dog a shot.”
.دامپزشک به سگ یک واکسن تزریق کرد
- Example: “The veterinarian gave the dog a shot.”
- Ball – A round object used for play.
- Example: “The dog chased the ball.”
.سگ توپ را دنبال کرد
- Example: “The dog chased the ball.”
- Attention – Focusing on something or someone.
- Example: “Pets need our attention every day.”
.حیوانات خانگی هر روز به توجه ما نیاز دارند
- Example: “Pets need our attention every day.”
- Food – Substance for eating.
- Example: “The dog is hungry and needs food.”
.سگ گرسنه است و به غذا نیاز دارد
- Example: “The dog is hungry and needs food.”
- Health – The condition of being well.
- Example: “Good health is important for pets.”
.سلامت خوب برای حیوانات خانگی مهم است
- Example: “Good health is important for pets.”
- Emotional – Related to feelings.
- Example: “Pets provide emotional support.”
.حیوانات خانگی حمایت عاطفی فراهم میکنند
- Example: “Pets provide emotional support.”
- Unconditional – Not limited by conditions.
- Example: “Dogs offer unconditional love.”
.سگها عشق بدون قید و شرط میدهند
- Example: “Dogs offer unconditional love.”
مطالبی برای مطالعه بیشتر
داستان کوتاه انگلیسی درباره سگ (با ترجمه فارسی)
داستان کوتاه انگلیسی درباره وفای سگ (با ترجمه فارسی)
انیمیشن زندگی پنهان جانوران خانگی (زبان اصلی)
داستان کوتاه انگلیسی درباره تغییرات فصلی (با ترجمه فارسی)
متن انگلیسی در مورد حیوانات خانگی (با ترجمه فارسی)
نتیجه گیری
داستان انگلیسی درباره موضوع “حیوانات خانگی“ را با تحلیل لغات منتخب آن با هم دیدیم. در بخش داستان کوتاه وب سایت بریتیش کانسیل میتوانید صد ها داستان کوتاه انگلیسی درباره تاپیک های مختلف در سطوح مختلف را به صورت رایگان مطالعه بفرمایید. همچنین برای دانلود رایگان کتاب در تلگرام کانال تلگرامی ما را دنبال بفرمایید.