تجربه امتحان تافل ibt خانم ر. ثابتی در آمل – پاییز 1394
بسیاری از زبان آموزان و علاقمندان به شرکت در آزمون تافل با شرایط و ثبت نام این آزمون و محل های برگزاری آن آشنایی ندارند و حتی برخی از زبان آموزان میپندارند آزمون تافل در ایران برگزار نمیشود و یا مدرک ارائه شده مورد پذیرش دیگر کشور ها نیست! این نا آشنایی به شکل گیری برخی پندارهای نادرست درباره آزمون تافل در ایران انجامیده است.
برای آشنایی زبان آموزان با شرایط برگزاری آزمون تافل در ایران از یکی از زبان آموزان درخواست کردیم تجربه خود از این آزمون را که در پاییز 1394 در شهر آمل برگزار کرده است بازگو کند تا در دسترس دیگر زبان آموزان باشد.
برای دانلود هزاران منبع به روز آیلتس و زبان انگلیسی در کانال های دانلودی ما در تلگرام به نشانی (https://t.me/ielts2official) و (https://t.me/ielts2download) همراه باشید.
.
تجربه شخصی از برگزاری امتحان تافل ibt در شهر آمل
1- یک هفته قبل از برگزاری امتحان از سایت ETS بلیط خریدم. تهران بلیط نداشت و تا دو ماه بعدش هم همه جا پر بود. نزدیکترین مکان به ما آمل بود.
2- آزمون تافل یکشنبه ساعت ۹ صبح برگزار میشد. به پیشنهاد پدرم، برای اینکه من آرامش بیشتری داشته باشم، شنبه ۱۱ صبح راه افتادیم. تقریبا ۴ ساعت بعد آمل بودیم.
3- نخست دانشگاه شمال را پیدا کردیم. محوطهی دانشگاه سرسبز و خنک بود، معماری زیبایی هم داشت.
4- از اطلاعات دانشگاه محل دقیق برگزاری امتحان را پرسیدم. مسئولش خانمی چادری بود؛ بسیار خوشبرخورد، خندان و مهربان. اشاره کرد به جلوتر، سمت راست و گفت «ساختمون آمار.»
5- شب را با پدرم در آمل ماندیم. باران گرفت. باران که بند آمد یک ساعتی پیادهروی کردیم. از پیشنهاد پدرم راضی بودم. هوای خوب آمل و دیدن دانشگاه اضطرابهای حاشیهای امتحان را از بین برده بود و من برعکس روزهای قبل کاملا آرام بودم.
6- صبح یکشنبه ساعت هفت و نیم صبحانه خوردم؛ املت و چایی. هشت و بیست دقیقه رسیدم دانشگاه. وارد ساختمان آمار که شدم به نظرم آمد مسئولان دانشکدهی آمار هم باهوش اند هم دلسوز. جلوی در وردی برای داوطلبان آزمون تافل یک برگهی A3 مرتب و تایپ شده زده بودند و به ترتیب مراحل را توضیح داده بودند. مثلا:
- استقرار در سالن انتظار و پر کردن فرم فلان
- مراجعه به اتاق فلان برای دریافت کمد و تحویل وسایل اضافه
- مراجعه به اتاق فلان برای گرفتن عکس
- ….
مهمتر اینکه لازم نبود حالا بگردی دنبال آدمیزاد تا مثلا بپرسی «ببخشید سالن انتظار یعنی کجا؟» فِلِشهای روی دیوار یا راهپلهها هدایتت میکردند به سالن انتظار و به ترتیب جاهای دیگر.
7- در سالن انتظار، نخست اسمم را از لیستهای روی در پیدا کردم. بعد یک فرم انگلیسی از روی میز کنار در برداشتم و نشستم پشت میزی که سه دختر دیگر هم نشسته بودند و فرمشان را پر میکردند و با هم گپ میزدند. سلام کردم و فرم را، که سوالاتش دربارهی اطلاعات شخصی بود، پر کردم. انتهای فرم یک متن سهچهار خطی بود که باید عینش را با خودکار مینوشتیم. یگانه چیزی که نتوانستم بنویسم شمارهای بود که باید بالای صفحه مینوشتم. نمیدانستم شماره را باید از کجا بیاورم. از دخترها سوال کردم. گفتند باید Stateت (گمانم منظورشان جای نشستن سر امتحان بود) را با توجه به اسمت در لیستهای روی در پیدا کنی و این بالا بنویسی. نوشتم. خیلی راحت بود.
8- بیش از نیم ساعت همه بیکار بودیم. برای نخستین بار اطرافم را با دقت نگاه کردم. حدود چهل نفر بودیم و فقط یکچهارممان دختر بودیم. تا جایی که از حرفها متوجه شدم قریب به اتفاق بچهها از تهران آمده بودند. گویا آزمون تافلی که قرار بود هفتهی قبل در سازمان سنجش تهران برگزار شود از طرف ETS کنسل شده بود و به همه گفته بودند بروند آمل در دانشگاه شمال امتحان بدهند.
9- آقایی وارد سالن انتظار شد و گفت ده نفر اول هر لیست بروند بالا کمد بگیرند، وسایلشان را تحویل بدهند بعد هم آماده شوند برای عکس. من جزو ده نفر اول نبودم. یک ربع بعد دوباره همان آقا آمد و بقیهمان را صدا کرد.
10- دو طبقه رفتیم بالا. کمد گرفتیم و وسایل اضافی را تحویل دادیم. با پاسپورت و کارت ملی منتظر ایستادیم توی راهرو، پشت در اتاقِ عکس، تا یکییکی برویم توی اتاق. البته نه به همین راحتی. پروسهی طولانیای بود. بچهها خسته شده بودند. هر چه بیشتر میگذشت بچهها ناآرامتر میشدند. بیش از یک ساعت، شاید، روی پا ایستاده بودیم. بیشتریها مدام بین دستشویی و راهرو میرفتند و میآمدند. ساعت از نه گذشته بود و امتحان هنوز شروع نشده بود.
11- عکسْ آخرین مرحلهی قبل از امتحان بود. بعد درِ سالن را باز کردند و رفتیم داخل. یک سالن بزرگ بود، خیلی بزرگ و دایرهای شکل. پر از PC. کامپیوترها با چوبْ پارتیشنبندی شده بودند. صندلیها راحت بودند و چرخهاش سالم. همه منظم و یکشکل چیده شده بودند. روی میزم یک مداد سیاه بود که خوب تراشیده شده بود و سه برگهی A4 آبی.
12- روبهروی من پنجره بود. فضای دانشگاه از آن بالا خیلی قشنگتر به نظرم آمد. آسمانْ آبی روشن بود با چندتا ابر سفید کوچک. درختهای سبز پررنگ بودند و تودرتو. حالم دوباره خوب شد. عکسم را روی صفحهی کامپیوتر دیدم، اسمم هم درست بود. بسمالله گفتم، اینتر زدم و شروع کردم.
13- ریدینگها نسبتا آسان بود؛ حدود ۴۲تا سوال. البته من ریدینگم خوب نیست. برای همین بیش از آنچه فکر میکردم خستهم کرد.
14- لیسنینگها نسبت به تستهای آزمایشیای که در خانه زده بودم زیاد بودند. ۹ لیسنیگ و ۵۱ سوال. سوالها ۱۷تا ۱۷تا از هم جدا شده بودند و برای هر ۱۷ سوال ۱۰ دقیقه وقت داشتیم. به نظر من دو سه لیسنیگ اول خیلی سخت بودند. مثلا اینکه کانورسیشنها که همیشه به نظرم ساده میآمدند و تستهاش را درست میزدم اینبار خیلی سخت بودند. آنقدر که حتی موضوع یکی از کانورسیشنها را هم متوجه نشدم. بسیار سریع حرف میزدند.
15- من عادت ندارم با مداد بنویسم. مداد روی کاغذ خیلی کند حرکت میکند، کشیده میشود، مثل خودکار سُر نمیخورد و یادداشت برداشتن از لیسنینگها را که سریع اند سختتر میکند. اما اجازه نداشتیم با خودمان خودکار یا هر چیز دیگری سر امتحان ببریم. اضطراب بهم غلبه کرد. چند ثانیهای سوالها را رها کردم، عمیق نفس کشیدم، آسمان و محوطهی دانشگاه را نگاه کردم و دوباره شروع کردم.
16- سوالِ اولِ لیسنینگِ دوم یا سوم بودم که هدفنم قطع شد. دستم را گرفتم بالا و منتظر شدم کسی جوابم را بدهد. کسی نیامد. شاید سهچهار دقیقهای طول کشید تا بالاخره آقای مسئول آمد و گفت «هنگ کرده. صبر کن.» چند دقیقه بعد مرا نشاند پشت صندلی دیگری و ازم خواست باز هم صبر کنم. شاید کل پروسه ده دقیقه بیشتر نبود، اما برای من خیلی طول کشید.
17- آزمون را از همانجایی که قطع شده بود دوباره شروع کردم. بعد از لیسنینگ ده دقیقه استراحت کردم. بیرون سالن توی راهرو آبمیوه خوردم و دوباره برگشتم سر امتحان.
18- هر شش سوال اسپیکینگ به نظرم آسان بود، حتی لکچر آخر.
19- نخستین بار که بخش ریدینگ سوال اول رایتیگ را خواندم فقط حدود ۵۰ درصدش را متوجه شدم. طولانی بود و کلمات سختی هم داشت. اما لیسنینگش خوب بود. ماجرا غیب شدن لژیونرهای رومی در قرون گذشته بود.
سوال های بخش نوشتاری(Writing Task 2)
20- سوال دوم رایتیگ دربارهی فضانوردی بود. پرسیده بود «با این ایده، که هزینه کردن دولتها برای سفر یا اکتشافات فضایی هدر دادن پول است، موافق هستی یا مخالف؟» من مخالف بودم.
21- هنوز دو دقیقه وقت داشتم. دوباره متنم را خواندم و حتی یکی دو جمله هم اضافه کردم تا متنم کمتر از ۳۰۰ کلمه نباشد. وقتی سیستم اعلام کرد وقت تمام است من یک دور کامل متنم را مرور کرده بودم.
22- ساعت یک ربع به دو بود که وسایلم را برداشتم و از ساختمان آمار زدم بیرون. باران نمنم میبارید و من، که حس لوک خوششانس را داشتم، کولهپشتی را روی دوشم جابهجا کردم و زیر باران در افق محو شدم.
تجربه امتحان تافل ibt خانم ر. ثابتی در آمل – پاییز 13
.94 – بیشتر بخوانید:
چگونه مهارت ریدینگ خود را برای آزمون تافل تقویت کنم؟
دانلود کتاب رایتینگ آیلتس تافل با ۱۸۵ نمونه Essay